نتایح جستجو

  1. eksir

    شعر نو

    گرمای کرسی خواب آور بود من تند و بی پروا دور از نگاه مادرم خط های با طل را از مشق های کهنه ء خود پاک می کردم چون برف می خوابید در باغچه میگشتم افسرده در پای گلدانهای خشک یاس گنجشک های مرده ام را خاک میکردم
  2. eksir

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    خداوندگارا نظر کن به جود که جرم آمد از بندگان در وجود گناه آید از بنده خاکسار به امید عفو خداوندگار کریما به رزق تو پرورده ایم به انعام و لطف تو خو کرده ایم گدا چون کرم بیند و لطف و ناز نگردد ز دنبال بخشنده باز
  3. eksir

    مشاعرۀ سنّتی

    دل بـردی از مـن به يغـما ای ترك غارتگر من ديدی چه آوردی ای دوسـت از دسـت دل بر سـر من
  4. eksir

    شعر نو

    به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به جویبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طویلم بودند به رشد دردنک سپیدارهای باغ که با من از فصل های خشک گذر می کردند به دسته های کلاغان که عطر مزرعه های شبانه را برای من به هدیه می آوردند به مادرم که در اینه زندگی می کرد و شکل پیری من بود و به...
  5. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من بگو قلبت را به من بده، من ريشه های ترا دريافته ام با لبانت برای همه لب ها سخن گفته ام و دست هايت با دستان من آشناست.
  6. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بر گور روزهای سیه ، بوته های عشق پژمرد و غنچه های امید گذشته مرد در حیرتم هنوز که ایا چگونه بود آن روزها که مرد و ترا جاودانه برد
  7. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تو را در فراسوی مرزهای تن دوست خواهم داشت
  8. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    مى‏خندم تا خنديدن يادم نرود خدا را چه ديدى شايد روزى واقعاً خنديدم.
  9. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    دنیا، محل گذر است و دنیائیان کاروانیان این راه. امّا آنانکه اهل دنیایند بسانغفلت زدگانی هستند که همواره در خواب نوشین دنیایی فرو می‏غلتند و از عاقبت امورغفلت می‏ورزند و در این حال آنان به راهی دیگر ره می‏سپرند؛ امیر کلام و بیان چهزیبا فرموده‏اند: «اهل دنیا، مانند کاروانی هستند که ایشان را در...
  10. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    زندگی پر از صدای پای کسانی است که همانطور که تو را می بوسند ، طناب دارت را میبافند
  11. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    گرچه زندگی زنگ تفریح کوتاهی است ، اما یادمان باشد زنگ بعد حساب داریم
  12. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    بهاى دوست نه به "زیبایی" اوست، نه به "دارایی" اوست. تنها به "وفاداری" اوست.
  13. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
  14. eksir

    شعر نو

    بر نردبام کهنه ء چوبی بر رشته ء سست طناب رخت بر گیسوان کاجهای پیر وو فکر می کردم به فردا ، آه فردا – حجم سفید لیز . با خش خش چادر مادر بزرگ آغاز میشدئ و با ظهور سایه مغشوش او، در چارچوب در - که ناگهان خود را رها میکرد در احساس سرد نور – وطرح سرگردان پرواز کبوترها . در جامهای رنگی شیشه … فردا
  15. eksir

    سمت راست مغز نادان است!!! میدانید چرا؟

    در حالی که بر روی صندلی نشسته اید پای راست خود را از زمین بالا ببرید و در جهت عقربه های ساعت بصورت دایره ای بچرخانید و همزمان با این عمل با انگشت راست خود عدد شش انگیسی را در هوا بنویسید . بدون اینکه متوجه بشوید پای شما جهت حرکت خود را تغییر میدهد . امتحان کنید……
  16. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    چیزی شبیه دریا چیزی شبیه آتش شبیه چشمان تو وقتی آهسته از لای سکوتی سبز نگاهم می کنی واژه ای کبوتری دریایی
  17. eksir

    شعر نو

    باری ، حکایتی ست حتی شنیده ام بارانی آمده ست و به راه اُفتاده سیل هر جا که مرز بوده و خط ،‌پاک شسته است چندان که شهربند قرقها شکسته است و همچنین شنیده ام آنجا باران بال و پر می بارد از هوا دیگر بنای هیچ پلی بر خیال نیست کوته شده ست فاصلهء دست و آرزو حتی نجیب بودن و ماندن ، محال نیست بیدار راستین...
  18. eksir

    شعر نو

    از تنهائی مگریز به تنهائی مگریز گه گاه آن را بجوی و تحمل کن و به ارامش خیال مجالی ده ...
  19. eksir

    داستان هاي كوتاه

    روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:" می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد." و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند،...
  20. eksir

    ♡... مـــادر... ♡

    بسکه پیدا بودی هیچکس با خبر از نام و نشان تو نبود چشمه ای صاف نهان در دل کوه غنچه ای سرخ نهان در دل مه هیچکس در پی روح جوان تو نبود نگران همه بودی اما هیچکس نگران تو نبود ...
بالا