نتایح جستجو

  1. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    من همیشه بر لبه ی شمشیرها راه رفته ام! عشقی که من از آن حرف میزنم عشقی نیست که در جغرافیای اندام یک زن محدود شود! من خود را دراین سیاه چال مرمر زندانی نمیکنم!عشقی که من از آن سخن میگویم با تمام هستی در ارتباط است! در آب،در خاک،در زخم مردان انقلابی، در چشم کودکان سنگ انداز در خشم دانشجویان معترض...
  2. eksir

    شعر نو

    نمی شود که تو باشی، به مهربانی مهتاب در آن زمان که روح دردمند ولگردم بستری می جوید بالینی می خواهد تا شاید دمی بیاساید نمی شود که تو باشی به مهربانی مهتاب و این روح دردمند ولگرد باز هم کوله را زمین نگذارد و سر را بر زانوی مهربانی تو نمی شود که تو باشی و شعر هم باشد نمی شود که تو باشی، ترانه هم...
  3. eksir

    شعر نو

    مردی از من پرسید تا طلوع انگور، چند ساعت راه است؟) باید امشب بروم باید امشب چمدانی را كه به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم، و به سمتی بروم كه درختان حماسی پیداست، رو به آن وسعت بی واژه كه همواره مرا می‌خواند یك نفر باز صدا شد: سهراب! كفش‌هایم كو؟
  4. eksir

    رباعی و دو بیتی

    اي كاش كه جاي آرميدن بودي يا اين ره دور را رسيدن بودي كاش از پي صد هزار سال از دل خاك چون سبزه اميد بر دميدن بودي
  5. eksir

    رباعی و دو بیتی

    آن نوش كند زهره شراب سخنم كز فرق فلك گرشت آب سخنم درد سر شش ماهه به ناچيز شود هركس كه به سر بزد گلاب سخنم
  6. eksir

    رباعی و دو بیتی

    اي پيش تو مهر و ماه و تير و بهرام بر جيس و زحل، زهره حمل ثور غلام جوزا سرطان خوشه كمان شيرت رام ميزان، عقرب، دلو، بره حوت به دام
  7. eksir

    رباعی و دو بیتی

    در زان لب لعل نوش خوردت چينم لاله همه ز آن رخ چو وردت چينم دربوسه لبت گزيده‌ام دردت كرد درمان دلم تويي كه دردت چينم .
  8. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    امشب از عاطفه لبريز ، غرق روياي تو ام . تو پري زادي و من مست تماشاي تو ام
  9. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بانوی رنگ ها از دیدار آبی ها چه می آورد جز لبخندی که برکه ریگ قرمزی است و دندانی که تلالو مرواریدهای نبسته به اینه تقدیم می کند
  10. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    با شاخه ی گل یخ از مرز این زمستان خواهم گذشت جایی کنار آتش گمنامی آن وام کهنه را به تو پس می دهم تا همسفر شوی با عابران شیفته ی گم شدن شاید حقیقتی یافتی همرنگ آسمان دیار من شهری که در ستایش زیبایی دور از تو قهوه ای که مرا مهمان کردی لب می زنم و شاخه ی گل یخ را کنار فنجان جا می گذارم...
  11. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من بگو قلبت را به من بده، من ريشه های ترا دريافته ام با لبانت برای همه لب ها سخن گفته ام و دست هايت با دستان من آشناست.
  12. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    انسان باش ، پاکدل و یکدل ، زیرا که گرسنه بودن ، صدقه گرفتن و در فقر مردن هزاران بار قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است
  13. eksir

    غزل و قصیده

    شب چو در بستم و مست از می نابش كردم ماه اگر حلقه به در كوفت جوابش كردم ديدی آن ترك ختا دشمن جان بود مرا ؟ گر چه عمری به خطا دوست خطابش كردم ! منزل مردم بيگانه چو شد خانه ی چشم آنقدر گريه نمودم كه خرابش كردم شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع آتشی در دلش افكندم و آبش كردم غرق خون بود و نمی مرد ز...
  14. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    من بي كس تنها شده ، يارا تو بمان همه رفتند ازين خانه ، خدا را تو بمان من بي برگ خزان ديده ، دگر رفتني ام تو همه بار و بري ، تازه بهارا تو بمان داغ و درد است همه نقش و نگار دل من بنگر اين نقش به خون شسته ، نگارا تو بمان زين بيابان گذري نيست سواران را ، ليك دل ما خوش به فريبي است ، غبارا تو بمان...
  15. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    دل زود باورم را به كرشمه اي ربودي چو نياز ما فزون شد تو بناز خود فزودي به هم الفتي گرفتيم ولي رميدي از ما من و دل همان كه بوديم و تو آن نه اي كه بودي من از آن كشم ندامت كه ترا نيازمودم تو چرا ز من گريزي كه وفايم آزمودي ز درون بود خروشم ولي از لب خموشم نه حكايتي شنيدي نه شكايتي شنودي چمن از تو...
  16. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    آهسته باز از بغل پله ها گذشت در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود امّا گرفته دور و برش هاله ای سیاه او مرده است و باز پرستار حال ماست در زندگیّ ما همه جا وول می خورد هر کُنج خانه صحنه ای از داستان اوست در ختم خویش هم به سر کار خویش بود بیچاره مادرم
  17. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    چون می روی بی​من مرو ای جان جان بی​تن مرو وز چشم من بیرون مشو ای مشعله تابان من
  18. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    تو مپندار که مجنون، سرِ خود مجنون گشت از سمک تا به سمایش کشش لیلا برد...
  19. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    آنرا که تو رهبری ، کسی گم نکند وآنرا که تو گم کنی،کسی رهبر نیست
  20. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    می صوفی افکن کجا می فروشند؟ که درتابم از دست زهد ریایی!!!
بالا