نتایح جستجو

  1. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    زیباترین عکس ها در اطاق های تاریک ظاهر میشن پس ‏هر وقت در قسمت تاریک زندگیت ظاهر شدی بدون که ‏خدا می خواد زیباترین تصویر رو از تو بسازه‏
  2. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    تفاوت زيادي است ما بين دو عمل: عملي كه لذتش مي گذرد و نتيجه زشتش مي ماند، و عملي كه زحمتش مي رود و پاداش نيكويش مي ماند
  3. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    کم دانستن و پر گفتن مثل نداشتن و زياد خرج کردن است
  4. eksir

    تشكر بابت منظره زيبايي كه برام ارسال نمودي.......تقديم[IMG]

    تشكر بابت منظره زيبايي كه برام ارسال نمودي.......تقديم[IMG]
  5. eksir

    عليك سلام زهرا جان خدايي دل به دل راه داره ديروز با خودم گفتم چند روزي هست از اين خواهر گل خبري...

    عليك سلام زهرا جان خدايي دل به دل راه داره ديروز با خودم گفتم چند روزي هست از اين خواهر گل خبري نيست و امروز قرار بود جوياي حالت شوم و شما طبق معمول بنده نوازي فرموديد و ما را شرمنده خب عزيز چه خبر حالت چطوره خوبي؟ روزگار وفق مراده زماني كه برنده بوديم بيشتر گفتمان داشتيم در هر حال اميد وارم...
  6. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    دل آرامی یا بلای منی قبله ی عشقی یا خدای منی؟ شور عشق و جوانی تویی تو مراد من از زندگانی تویی تو اگر جویم مه تو بر بام آیی اگر نوشم می تو در جام آیی به چشمت که بی تو زجان سیرم نگاهی نگاهی که می میرم زعشقت حاصل من نشد جز نام و رازی که در این بستر غم، دل من رنگ شادی نمی گیرد بیا این دم آخر رها...
  7. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    ترسـم که سر کوی تو را سیــل بگــیــرد ای بی خبر از گریه ی مستانه ام امشب
  8. eksir

    شعر نو

    از آن سوی مرز باور و تردید می آیم خسته بسته می آیم هم رنگ درخت در هجوم دی می پایم تا بهار می پایم خاموشم و انتظار سر تا پا تا سبزترین ترانه را فردا در چهچهه بوسه ی تو بسرایم ...
  9. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تنها نگاه بود و تبسم میان ما تنها نگاه بود و تبسم اما نه گاهی كه از تب هیجان ها بی تاب می شدیم گاهی كه قلبهامان می كوفت سهمگین گاهی كه سینه هامان چون كوره میگداخت دست تو بود و دست من این دوستان پاك كز شوق سر به دامن هم میگذاشتند وز این پل بزرگ پیوند دست ها دلهای ما به خلوت هم راه داشتند
  10. eksir

    شعر نو

    آخر اين نشد اين نشد که من در پس گلدان گريه ها هر شب نهال ناقص شعري را نشا کنم و تو آنسوي ترانه ها خواب لاله و افرا و ستاره ببيني ديگر کاري بهکار اين خيابان بي نگاه و نشانه ندارم مي خواهم بروم آن سوي ثانيه ها مي خواهم بروم آن سوي ثانيه ها مي خواهم به همان کوچه ي پاک پروانه برگردم
  11. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    من به هنگام شکوفايي گلها در دشت باز بر ميگردم و صدا ميزنم «آي باز کن پنجره را - در بگشا- که بهاران آمد که شکفته گل سرخ به گلستان آمد! باز کن پنجره را که پرستو پر مي‌شويد در چشمه نور که قناري مي‌خواند? مي‌خواند آواز سرور? که: بهاران آمد که شکفته گل سرخ به گلستان آمد!»
  12. eksir

    مشاعرۀ سنّتی

    يک دم غريق بحر خدا شو گمان مبر کز آب هفت بحر به يک موی تر شوی
  13. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم دل دیوانه از ان شد که نصیحت شنود مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
  14. eksir

    رباعی و دو بیتی

    هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا همی کند نوحه گری یعنی که نمودند در ایینه صبح گز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
  15. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است گو شمع میارید در این جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است .............. .............
  16. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    از خاک ما در باد ، بوي تو مي آيد تنها تو مي ماني ، ما مي رويم از ياد
  17. eksir

    شعر نو

    آمد شبي برهنه ام از در چو روح آب در سينه اش دو ماهي و در دستش اينه گيسوي خيس او خزه بو، چون خزه به هم. من بانگ بر گشيدم از آستان ياس: (( - آه اي يقين يافته، بازت نمي نهم! ))
  18. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    می رسد روزی که شرط عاشقی دلداگی ست آن زمان هر دل فقط یکبار عاشق می شود
  19. eksir

    غزل و قصیده

    دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم نقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم ابروی یار در نظر و خرقه سوخته جامی به یاد گوشه محراب می‌زدم هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست بازش ز طره تو به مضراب می‌زدم روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ فالی به...
  20. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    من همان دم که وضو ساختم از چشمه ی عشــــــــــــــــــق چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هســــــــــــــــــــــــــــ ــت
بالا