رنجوري تو را باور نمي كنم اي پيش مرگ تو همه رخشنده اختران تو مرگ آفتاب درخشان و پاك را باور مكن كه ابر ملالي اگر توراست چونان غروب سرد غم انگيز بگذرد دردي اگر به جان تو بنشست اين نيز بگذرد تهمت به تو ؟تهمت زدن چگونه توانم به آفتاب ؟...
you should adjust your time
one day wake up at 6
at noon don't sleep
at night go to bed early
i was like you for two bloody months
it was driving me crazy
Sting — Shape Of My Heart
Sting — Shape Of My Heart
He deals the cards as a meditation
And those he plays never suspect
He doesn't play for the money he wins
He doesn't play for respect
He deals the cards to find the answer
The sacred geometry of chance
The hidden law of probable outcome...
زلف تو تکیه بر قمر دارد
لب تو لذت شکر دارد
عشق این هر دو این نگار مرا
با لب خشک و چشم تر دارد
پرس از حال من ز زلف خبر
زانکه از حالم او خبر دارد
آنکه روی تو دید باز از عشق
نه همانا که خواب و خور دارد
خاک پای ترا ز روی شرف
انوری همچو تاج سر دارد
سخت خوشی چشم بدت دورباد
سال و مه و روز و شبت سور باد
بندهٔ زلفین تو شد غالیه
خاک کف پای تو کافور باد
خادم و فراش تو رضوان سزد
چاکر و دربان درت حور باد
عاشق محنتزده چون هست شاد
حاسد خرم شده مهجور باد
وصل تو بادا همه نزدیک ما
هجر تو جاوید ز ما دور باد
من آفتاب درخشان و ماه تابان را
بهين طراوت سرسبزي بهاران را
زلال زمزمه روشنان باران را درود خواهم گفت
صفاي باغ و چمن دشت و كوهساران را
و من چو ساقه نورسته بازخواهم رست
و درتمامي اشيا پاك تجريدي
وجود گمشده اي را
دوباره...
حمید مصدق
حمید مصدق
غروب مژده بيداري سحر دارد
غروب از نفس صبحدم خبر دارد
مرا به خويش بخوان همنشين با جان كن
مرا به روشني آفتاب مهمان كن
پنهسايه من باش
و گيسوان سيه را سپرده دست نسيم
حجاب چهره چون آفتاب تابان كن
شب سياه مرا جلوه اي مرصع...