نتایح جستجو

  1. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    از دیده هرچه رفت، ز دل دور می‌شود من پیش چشم خلق ز دل دور می‌شوم
  2. *زهره*

    شعر نو

    خدايا! پر از كينه شد سينه‌ام چو شب رنگ درد و دريغا گرفت دل پاكروتر ز آيينه ام دلم ديگر آن شعله ي شاد نيست همه خشم و خون است و درد و دريغ سرايي درين شهرك آباد نيست خدايا! زمين سرد و بي نور شد بي آزرم شد، عشق ازو دور شد كهن گور شد، مسخ شد، كور شد مگر پشت اين پرده‌ي آبگون تو ننشسته اي...
  3. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    از دیده هرچه رفت، ز دل دور می‌شود من پیش چشم خلق ز دل دور می‌شوم
  4. *زهره*

    فراق یار

    دلبر هنوز ما را از خود نمی‌شمارد با او چه کرد شاید با او که گفت یارد جانم فدای زلفش تا خون او بریزد عمرم هلاک چشمش تا گرد از او برآرد جان را چه قیمت آرد گر در غمش نسوزد دل را محل چه باشد گر درد او ندارد گیتی بسی نماند گر چهره باز گیرد زنده کسی نماند گر غمزه برگمارد...
  5. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    یار با هرکسی سری دارد سر به پیوند من فرو نارد این چنین شرط دوستی باشد که بخواند به لطف و بگذارد دل و جانم به لابه بستاند پس به دست فراق بسپارد ناز بسیار می‌کند لیکن نیک بنگر که جای آن دارد جان همی خواهد و کرا نکند که به جانی ز من بیازارد
  6. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    جان نقش رخ تو بر نگین دارد دل داغ غم تو بر سرین دارد تا دامن دل به دست عشق تست صد گونه هنر در آستین دارد چشم تو دلم ببرد و می‌بینم کاکنون پی جان و قصد دین دارد وافکنده کمان غمزه در بازو تا باز چه فتنه در کمین دارد گویی که سخن مگوی و دم درکش انصاف بده که برگ این دارد...
  7. *زهره*

    كوي دوست

    با قد تو قد سرو خم دارد چون قد تو باغ، سرو کم دارد وصلت ز همه وجود به لیکن تا هجر تو روی در عدم دارد شادم به تو و یقین همی دانم کین یک شادی هزار غم دارد در کار تو نیست عقل بر کاری کار آن دارد که یک درم دارد دایم چو قلم به تارکم پویان زان قامت و قد که چون قلم دارد...
  8. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    گلبن عشق تو بی‌خار آمدست هر گلی را صد خریدار آمدست عالمی را از جفای عشق تو پای و پیشانی به دیوار آمدست حسن را تا کرده‌ای بازار تیز فتنه از خانه به بازار آمدست باز کاری درگرفتستی مگر نو گرفتی تازه در کار آمدست تا ترا جان جهان خواند انوری در جهان شوری پدیدار آمدست
  9. *زهره*

    غزل و قصیده

    رخت مه را رخ و فرزین نهادست لبت بیجاده را صد ضربه دادست چو رویت کی بود آن مه که هر مه سه روز از مرکب خوبی پیادست کجا دیدست بیجاده چنان خال که فرزین بند نعلت را پیادست ز مادر تا تو زادی کس ندیدست که یک مادر مه و خورشید زادست از این سنگین دلی با انوری بس که بی‌تو...
  10. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    عطار عطار دردا که دلم بوی دوایی نشنود در وادی عشق مرحبایی نشنود وز قافله‌ای که اندرین بادیه رفت عمری تک زد بانگ درایی نشنود
  11. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را
  12. *زهره*

    سرزمين روياها

    آفتاب از ستیغ کوه بالا می‌آمد و گرد طلایی‌اش را به همه جا می‌پاشید. ابرها خود را در حضور خورشید کم دیدند و به کناری رفتند. باران همه چیز را شسته بود. آواز چلچله‌های خواب آلود فضا را پر کرده بود. نسیمی آرام، خنکی باران و بوی خاک را در همه جا پخش می‌کرد...... آسمان صاف و پاک بود. قطره‌های باران...
  13. *زهره*

    باغیشلایین اگه.... آفتاب از ستیغ کوه بالا می‌آمد و گرد طلایی‌اش را به همه جا می‌پاشید. ابرها...

    باغیشلایین اگه.... آفتاب از ستیغ کوه بالا می‌آمد و گرد طلایی‌اش را به همه جا می‌پاشید. ابرها خود را در حضور خورشید کم دیدند و به کناری رفتند. باران همه چیز را شسته بود. آواز چلچله‌های خواب آلود فضا را پر کرده بود. نسیمی آرام، خنکی باران و بوی خاک را در همه جا پخش می‌کرد......آسمان صاف و پاک...
  14. *زهره*

    songs , lyrics , poems

    Helena Paparizou - The game of love Helena Paparizou - The game of love Swim the seven seas I would climb the Himalayas Sing in Japanese I would dress up as your geisha Capture all the stars Paint your portrait On the Great Sphinx Walk to Africa If I knew you 'd be there waiting Na...
  15. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    خرم آن بقعه که آرامگه یار آن جاست راحت جان و شفای دل بیمار آن جاست من در این جای همین صورت بی جانم و بس دلم آن جاست که آن دلبر عیار آن جاست تنم این جاست سقیم و دلم آن جاست مقیم فلک این جاست ولی کوکب سیار آن جاست آخر ای باد صبا بویی اگر می‌آری سوی شیراز گذر کن که مرا یار آن...
  16. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست مالک رد و قبول هر چه کند پادشاست گر بزند حاکمست ور بنوازد رواست گر چه بخواند هنوز دست جزع بر دعاست ور چه براند هنوز روی امید از قفاست برق یمانی بجست باد بهاری بخاست طاقت مجنون برفت خیمه لیلی کجاست غفلت...
  17. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    سعدی سعدی مشنو که مرا از تو صبوری باشد یا طاقت دوستی و دوری باشد لیکن چه کنم گر نکنم صبر و شکیب؟ خرسندی عاشقان ضروری باشد
  18. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست از خانه برون آمد و بازار بیاراست در وهم نگنجد که چه دلبند و چه شیرین در وصف نیاید که چه مطبوع و چه زیباست صبر و دل و دین می‌رود و طاقت و آرام از زخم پدیدست که بازوش تواناست از بهر خدا روی مپوش از زن و از مرد تا صنع خدا می‌نگرند از چپ و از...
  19. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    آن که هلاک من همی‌خواهد و من سلامتش هر چه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش
  20. *زهره*

    ?What is this

    it's a beautiful tunic
بالا