نتایح جستجو

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

دلم تنگه براي گريه كردن

دردم از ياراست ودرمان نيز هم دل فداي اوشد وجان نيز هم

شكر نفرین به تو در ذهن غزل هایم بود كه دگر تاب نیاوردم و سوزاندمشان

تا تو هستي و غزل هست دلم تنها نيست محرمي چون تو هنوزم به چنين دنيا نيست از تو تا ما سخن عشق همان است كه رفت كه در اين وصف زبان دگري گويا نيست بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما غزل توست كه در قولي از آن ما نيست تو چه رازي كه بهر شيوه تو را مي جويم تازه مي يابم و بازت اثري پيدا نيست شب كه آرام تر...

واي از كجا ميدونستي من بنفشه دوس دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وبياريم سبد..........ببريم اينهمه سرخ اين همه سبز.........

آخ جون..............

آهان آخه ديدم با ماشين اومدي..............فكر كردم عيد شده:دي

السلام عليكم ورحمته الله..........به مرحمت شما..شما چه طوري؟بااين ماشين مي خواي سور بدي؟

از دل تنگ گنهکار بر آرم آهی / کاتش اندر گنه آدم و حوا فکنم

گوش كن ما خروش و خشم تو را هم چنان كوه بازتاب شديم اينك اين تو كه چهره مي پوشي اينك اين ما كه بي نقاب شديم ما كه اي زندگي! به خاموشي هر سوال تو را جواب شديم ديگر از جان ما چه مي خواهي؟ ما كه با مرگ بي حساب شديم

[IMG]

در دور دست قويی پريده بی گاه از خواب شويد غبار نيل ز بال و پر سپيد لب های جويبار لبريز موج زمزمه در بستر سپيد

من بجا ماندم در اين سو ، شسته ديگر دست از كارم. نه مرا حسرت به رگ ها مي دوانيد آرزويي خوش نه خيال رفته ها مي داد آزارم. ليك پندارم، پس ديوار نقش هاي تيره مي انگيخت و به رنگ دود طرح ها از اهرمن مي ريخت. تا شبي مانند شب هاي دگر خاموش بي صدا از پا در آمد پيكر ديوار: حسرتي با حيرتي آميخت.

و به آواز قناری ها که به اندازه یک پنجره می خوانند آه ... سهم من اینست سهم من اینست سهم من آسمانیست که آویختن پرده ای آن را از من می گیرد

زخم ها خيره تر از چشم تو را مي جستند تو نبودي كه به حرفي بزني مرهمشان

يارب ان نو گل خندان كه سپردي به منش ميسپارم به تو ازچشم حسود چمنش

يارب سببي ساز كه يارم به سلامت بازآيدوبرهاندم از بند ملامت

محتاجيم به دعا...چي شده؟بلا دوره انشالله