نتایح جستجو

  1. *زهره*

    نمونه مکالمات عمومی

    در مورد این جمله I have a couple of guest passes
  2. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  3. *زهره*

    شعر انگلیسی

    I meant to find Her when I came by Emily Dickinson I meant to find Her when I came by Emily Dickinson I meant to find Her when I came I meant to find Her when I came— Death—had the same design— But the Success—was His—it seems— And the Surrender—Mine— I meant to tell Her how I longed...
  4. *زهره*

    شعر انگلیسی

    I lived on Dread by Emily Dickinson I lived on Dread by Emily Dickinson I lived on Dread I lived on Dread— To Those who know The Stimulus there is In Danger—Other impetus Is numb—and Vitalless— As 'twere a Spur—upon the Soul— A Fear will urge it where To go without the Sceptre's aid...
  5. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    چه شبها روز کردم در شبستان سر زلفش که اوراق دل صد پاره را بر یکدگر بستم
  6. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر؟ عمر جاویدان او، یک آب خوردن بیش نیست !
  7. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    نیست ممکن راه شبنم را به رنگ و بو زدن این کشش از عالم بالاست مجذوب مرا
  8. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    یا خم می، یا سبو، یا خشت، یا پیمانه کن بیش ازین در پا میفکن خاکسار خویش را
  9. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    # هوشنگ گلشيري # زير درخت ليل # هوشنگ گلشيري # زير درخت ليل درخت عجيبي است ليل . ساقه هاش همه به شکل ريشه ، رشته رشته ، در خاک فرو رفته اند و گاهي هم چند ريشه گره خورده مثل کنده اي يا تخته سنگي از تنه ي آن آويخته اند . برگهاش پهن و گوشت دارند و ميوه اش فندق مانند...
  10. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    ای دل دانی که کار دنیا گذریست وقت تو گذشت رو که وقت دگریست بر خاک مرو به کبر و بر خاک نشین کاین خاک زمین نیست تن سیم بریست
  11. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    دردا که جفای چرخ پیوسته بماند وین جان نفس گسسته دل خسته بماند از بس که فرو خورد زمین خون جگر بنگر که زمین چون جگر بسته بماند
  12. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    بس عمر عزیز ای دل مسکین که گذشت بس کافر کفر و مؤمن دین که گذشت ای مرد به خود حساب کن تا چندند چندین که درآمدند و چندین که گذشت
  13. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    عشق جانان همچو شمعم از قدم تا سر بسوخت مرغ جان را نیز چون پروانه بال و پر بسوخت عشقش آتش بود کردم مجمرش از دل چو عود آتش سوزنده بر هم عود و هم مجمر بسوخت زآتش رویش چو یک اخگر به صحرا اوفتاد هر دو عالم همچو خاشاکی از آن اخگر بسوخت خواستم تا پیش جانان پیشکش جان آورم پیش دستی...
  14. *زهره*

    كوي دوست

    زمان نمي گذرد عمر ره نميسپرد صداي ساعت شماطه بانگ تکرار است نه شب هست و نه جمعه نه پار و پيرار است جوان و پير کدام است زود و دير کدام است اگر هنوز جوان مانده اي به آن معناست که عشق را به زواياي جان صلا زده اي ملال پيري...
  15. *زهره*

    شعر نو

    افق تاريک دنيا تنگ نوميدي توان فرساست مي دانم وليکن ره سپردن در سياهي رو به سوي روشني زيباست مي داني به شوق نور در ظلمت قدم بردار به اين غم هاي جان آزار دل مسپار که مرغان گلستان زاد که سرشارند از آواز آزادي نمي دانند هرگز لذت و...
  16. *زهره*

    فراق یار

    فرو رفتم به دریایی که نه پای و نه سر دارد ولی هر قطره‌ای از وی به صد دریا اثر دارد ز عقل و جان و دین و دل به کلی بی خبر گردد کسی کز سر این دریا سر مویی خبر دارد چه گردی گرد این دریا که هر کو مردتر افتد ازین دریا به هر ساعت تحیر بیشتر دارد تورا با جان مادرزاد ره نبود درین...
  17. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    دل درد تو یادگار دارد جان عشق تو غمگسار دارد تا عشق تو در میان جان است جان از دو جهان کنار دارد تا خورد دلم شراب عشقت سرگشتگی خمار دارد مسکین دل من چو نزد تو نیست در کوی تو خود چکار دارد راز تو نهان چگونه دارم کاشکم همه آشکار دارد چندین غم بی نهایت از تو عطار...
  18. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    عاشق تو جان مختصر که پسندد فتنه تو عقل بی خبر که پسندد روی تو کز ترک آفتاب دریغ است در نظر هندوی بصر که پسندد روی تو را تاب قوت نظری نیست در رخ تو تیزتر نظر که پسندد چون بنگنجد شکر برون ز دهانت از لب تو خواستن شکر که پسندد چون نتوان بی کمر میان تو دیدن موی میان تو...
  19. *زهره*

    غزل و قصیده

    قد تو به آزادی بر سرو چمن خندد خط تو به سرسبزی بر مشک ختن خندد تا یاد لبت نبود گلهای بهاری را حقا که اگر هرگز یک گل ز چمن خندد از عکس تو چون دریا از موج برآرد دم یاقوت و گهر بارد بر در عدن خندد گر کشته شود عاشق از دشنهٔ خونریزت در روی تو همچون گل از زیر کفن خندد چه...
  20. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    من هم‌نفس شمعم زیرا که لب و چشمم بر فرقت جان گرید بر گریهٔ تن خندد
بالا