# بيژن نجدي # سپرده به زمين
# بيژن نجدي # سپرده به زمين
طاهر آوازش را در حمام تمام کرد و به صداى آب گوش داد. آب را نگاه کرد که از پوست آويزان بازوهاى لاغرش با دانه هاى تند پايين مى رفت. بوى صابون از موهايش مى ريخت. هواى مه شده اى دور سر پيرمرد مى پيچيد. آب طاهر را...
عاشقانی کز نسیم دوست جان میپرورند
جمله وقت سوختن چون عود اندر مجمرند
فارغند از عالم و از کار عالم روز و شب
والهٔ راهی شگرف و غرق بحری منکرند
هر که در عالم دویی میبیند آن از احولی است
زانکه ایشان در دو عالم جز یکی را ننگرند
گر صفتشان برگشاید پردهٔ صورت ز روی
از ثری تا عرش...
مکالمهی 15
ماه عسل
A: “Hey honey, where do you think we should go for our honeymoon?”
عزیزم، به نظرت برای ماه عسل کجا بریم؟
B: “I always wanted to go to Mexico. Cancun is supposed to be a great place.”
همیشه دوست داشتم برم مکزیک. Cancun باید جای فوقالعادهای باشه
A: “That sounds pretty good...
شب ها که سکوت است و سکوت است و سياهي
آواي تو مي خواندم از لابتناهي
آواي تو مي آردم از شوق به پرواز
شب ها که سکوت است و سکوت است و سياهي
امواج نواي تو به من مي رسد از دور
دريايي و من تشنه مهر تو چو ماهي
وين شعله که با هر...
هزار سال به سوي تو آمدم
افسوس
هنوز دوري دور از من اي اميد محال
هنوز دوري آه از هميشه دورتري
هميشه اما در من کسي نويد دهد
که مي رسم به تو
شايد هزارسال دگر
صداي قلب ترا
پشت آن حصار بلند
هميشه مي شنوم
هميشه سوي تو مي آيم
هميشه در...
اي بهار
اي بهار
اي بهار
تو پرنده ات رها
بنفشه ات به بار
مي وزي پر از ترانه
مي رسي پر از نگار
هرکجا رهگذار تست
شاخههاي ارغوان شکوفه ريز
خوشه اقاقيا ستاره بار
بيدمشک زرفشان
لشکر ترا طلايه دار
بوي نرگسي که مي کني نثار
برگ تازه اي...
کاش مي ديدم چيست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاري است
آه وقتي که تو لبخند نگاهت را
مي تاباني
بال مژگان بلندت را
مي خواباني
آه وقتي که توچشمانت
آن جام لبالب از جاندارو را
سوي اين شتنه جان سوخته مي گرداني
موج موسيقي عشق
از دلم...
چگونه خاک نفس مي کشد ؟ بينديشيم
چهزمهرير غريبي
شکست چهره مهر
فسرد سينه خاک
شکافت زهره سنگ
پرندگان هوا دسته دسته جان دادند
گل آوران چمن جاودانه پژمردند
در آسمان و زمين هول کرده بود کمين
به تنگناي زمان مرگ کرده بود درنگ
به سر...