نتایح جستجو

  1. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
  2. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    من از روییدن خار سر دیوار دانستم که ناکس کس نمی‌گردد بدین بالا نشینی‌ها
  3. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
  4. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    با تشکر:gol: ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست
  5. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد
  6. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    خشکيد و کوير لوت شد دريامان امروز بد و از آن بتر فردامان زين تيره دل ديو سفت مشتي شمر چون آخرت يزيد شد دنيامان
  7. *زهره*

    فراق یار

    در آن لحظه که من از پنجره بيرون نگا کردم کلاغي روي بام خانه ي همسايه ي ما بود و بر چيزي ، نميدانم چه ، شايد تکه استخواني دمادم تق و تق منقار مي زد باز و نزديکش کلاغي روي آنتن قار مي زد باز نمي دانم چرا ، شايد براي آنکه اين دنيا بخيل است...
  8. *زهره*

    شعر نو

    نمي داني چه شبهايي سحر کردم بي آنکه يکدم مهربان باشند با هم پلکهاي من در خلوت خواب گوارايي و آن گاهگه شبها که خوابم برد هرگز نشد کايد بسويم هاله اي يا نيمتاجي گل از روشنا گلگشت رؤيايي در خوابهاي من اين آبهاي اهلي وحشت تا چشم بيند کاروان...
  9. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
  10. *زهره*

    من عاشق نرگسم ممنون

    من عاشق نرگسم ممنون
  11. *زهره*

    عمه گفت چن روزه تو لکی :surprised: گفتم تو؟ خوبی؟

    عمه گفت چن روزه تو لکی :surprised: گفتم تو؟ خوبی؟
  12. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست چون بمردم ز اشتیاقت مرده را ماتم رواست من کیم یک شبنم از دریای بی‌پایان تو گر رسد بویی از آن دریا به یک شبنم رواست
  13. *زهره*

    وقتی مامان رفت بخوابه

    مامانا همیشه تا آخرین لحظه‌ای که بیدارن کار می‌کنن حالا این که زیاده روی کرده ولی نباید منکر بعضی چیزا شد
  14. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    سرگردانی بسوخت جانم چه کنم سرگشته‌تر از همه جهانم چه کنم میسوزم و میپیچم و میاندیشم جز نادانی میبندانم چه کنم
  15. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    دردا که بجز درد مرا کار نبود وز مِهْ دِه و ده کسی خبردار نبود عمری رفتم چو راه بردم به دهی خود در همه ده نشان دیار نبود
  16. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    مائیم در اوفتاده چون مرغ به دام دلخستهٔ روزگار و آشفته مدام سرگشته درین دایرهٔ بی در وبام ناآمده برقرار و نارفته به کام
  17. *زهره*

    شعر نو

    به خانه مي رفت با کيف و با کلاهي که بر هوا بود چيزي دزديدي ؟ مادرش پرسيد دعوا کردي باز؟ پدرش گفت و برادرش کيفش را زير و رو مي کرد به دنبال آن چيز که در دل پنهان کرده بود تنها مادربزرگش ديد گل سرخي را در دست فشرده کتاب هندسه اش و خنديده بود
  18. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    دلبرم در حسن طاق افتاده است قسم من زو اشتیاق افتاده است بر سر پایم چو کرسی ز انتظار کو چو عرش سیم ساق افتاده است گر رسد یک شب خیال وصل او برق در زیرش براق افتاده است لیک اندر تیه هجرش گرد من سد اسکندر یتاق افتاده است کی فتد در دوزخ این آتش کز در خراسان و عراق افتاده...
  19. *زهره*

    غزل و قصیده

    زهی ماه در مهر سرو بلندت شکر در گدازش ز تشویر قندت جهان فتنه بگرفت و پر مشک شد هم چو بگذشت بادی به مشکین کمندت سر زلف پر بند تو تا بدیدم به یک دم شدم عاشق بند بندت گزند تو را قدر و قیمت که داند بیا تا به جانم رسانی گزندت برآر از سر کبر گردی ز عالم که گوگرد سرخ است...
  20. *زهره*

    فراق یار

    ای عجب دردی است دل را بس عجب مانده در اندیشهٔ آن روز و شب اوفتاده در رهی بی پای و سر همچو مرغی نیم بسمل زین سبب چند باشم آخر اندر راه عشق در میان خاک و خون در تاب و تب پرده برگیرند از پیشان کار هر که دارند از نسیم او نسب ای دل شوریده عهدی کرده‌ای تازه گردان چند داری...
بالا