نتایح جستجو

  1. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    بستان رخ تو گلستان آرد بار وصل تو حیات جاودان آرد بار بر خاک فکن قطره‌ای از آب دو لعل تا بوم و بر زمانه جان آرد بار
  2. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    مردان نه بهشت و رنگ و بو می‌خواهند یا موی خوش و روی نکو می‌خواهند یاری دارند مثل و مانندش نیست در دنیی و آخرت هم او می‌خواهند
  3. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    تو مپندار کز این در به ملامت بروم دلم این جاست بده تا به سلامت بروم ترک سر گفتم از آن پیش که بنهادم پای نه به زرق آمده‌ام تا به ملامت بروم من هوادار قدیمم بدهم جان عزیز نو ارادت نه که از پیش غرامت بروم گر رسد از تو به گوشم که بمیر ای سعدی تا لب گور به اعزاز و کرامت بروم...
  4. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند
  5. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی عیش بی‌یار مهیا نشود یار کجاست
  6. *زهره*

    fiction and short story

    Harrison Bergeron by Kurt Vonnegut (1961) Harrison Bergeron by Kurt Vonnegut (1961) The rest of Harrison’s appearance was Halloween and hardware. Nobody had ever worn heavier handicaps. He had outgrown hindrances faster than the H–G men could think them up. Instead of a little ear radio for a...
  7. *زهره*

    fiction and short story

    Harrison Bergeron by Kurt Vonnegut (1961) Harrison Bergeron by Kurt Vonnegut (1961) THE YEAR WAS 2081, and everybody was finally equal. They weren’t only equal before God and the law. They were equal every which way. Nobody was smarter than anybody else. Nobody was better looking than anybody...
  8. *زهره*

    شعر نو

    فتاده تخته سنگ آنسوي تر ، انگار کوهي بود و ما اينسو نشسته ، خسته انبوهي زن و مرد و جوان و پير همه با يکديگر پيوسته ، ليک از پاي و با زنجير اگر دل مي کشيدت سوي دلخواهي به سويش مي توانستي خزيدن ، ليک تا آنجا که رخصت بود تا زنجير ندانستيم...
  9. *زهره*

    شعر نو

    منزلي در دوردستي هست بي شک هر مسافر را اينچنين دانسته بودم ، وين چنين دانم ليک اي ندانم چون و چند ! اي دور تو بسا کاراسته باشي به آييني که دلخواه ست دانم اين که بايدم سوي تو آمد ، ليک کاش اين را نيز مي دانستم ، اي نشناخته منزل که از اين بيغوله...
  10. *زهره*

    آها می‌خواستم بگم روزت مبارک مهندس

    آها می‌خواستم بگم روزت مبارک مهندس
  11. *زهره*

    پاورچین پاورچین می‌آیی پسر عمه

    پاورچین پاورچین می‌آیی پسر عمه
  12. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    این عمر نگر چه محنت افزای آمد وین درد نگر چه پای بر جای آمد درد از چشم و دل من به تنگ آمده بود کارش چو به جان رسید در پای آمد
  13. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    ای ابر بهار خانه پرورده تست ای خار درون غنچه خون کرده تست ای غنچه عروس باغ در پرده تست این باد صبا این همه آورده تست
  14. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    در رشته دندان تو ای غیرت مه دردی اگر از دود دلی گشت سیه از جوهر حسن تو نشد هیچ تبه آراسته شد رشته درت به شبه
  15. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    زلیخا چشم یاری از صبا دارد،نمی‌داند که بوی پیرهن چشم چون دستار می‌باید
  16. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    بی حاصلی است حاصل دل تا بود درست این شاخ چون شکسته شود بار می‌دهد
  17. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    جز این که داد سر خویش را به باد حباب چه طرف بست ندانم ز پوچ‌گوییها؟
  18. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    هوشمندی که به هنگامهٔ مستان افتد مصلحت نیست که هشیار نماید خود را
  19. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر خرم آن روز که با دیده گریان بروم تا زنم آب در میکده یک بار دگر معرفت نیست در این قوم خدا را سببی تا برم گوهر خود را به خریدار دگر یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت حاش لله که روم من ز پی یار دگر گر مساعد...
  20. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر خرمن سوختگان را همه گو باد ببر ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات ای دل خام طمع این سخن از یاد ببر سینه گو شعله آتشکده فارس بکش دیده گو آب رخ دجله بغداد ببر دولت پیر...
بالا