نتایح جستجو

شرم تان باد ای خداوندان قدرت بس کنید !!! بس کنید از این همه ظلم و قساوت بس کنید !!! ای نگهبانان آزادی ! نگهداران صلح ای جهان را لطفتان تا قعر دوزخ رهنمون سرب داغ است این که می بارید بر دلهای مردم سرب داغ موج خون است این که می رانید بر آن کشتی خودکامگی را موج خون گر نه کورید و نه کر گر مسلسل...

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا تفقدی نکند طوطی شکرخا را

به دوست نامه نوشتن، شعار بیگانه است به شمع، نامهٔ پروانه، بال پروانه است

خودنمایی نیست کار خاکساران، ور نه من مشت خونی می‌توانستم به پای دار ریخت

با نامرادی از همه کس زخم می‌خوریم این وای اگر سپهر رود بر مراد ما

خالت که به شیوه کار ده گیسو کرد عیش از دل غمدیده من یکسو کرد در زیر لبت سیاه کارانه نشست تا آن لب ساده دل ترا سوسو کرد

ای آنکه ترا قوت هر بیشی هست بنگر به دلم، که اندکش ریشی هست درویشم و دست حاجتی داشته پیش گر زانکه ترا فراغ درویشی هست

کی دست رسد بدان بلندی که تراست؟ یا فکر ببی چونی و چندی که تراست؟ خود راز من سبک بهایی چه بود؟ در جنب چنان گران پسندی که تراست؟

خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجت موجه ماست ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد گناه بخت پریشان و دست کوته ماست به حاجب در خلوت...

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد پیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو به هواداری آن عارض و قامت...

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست شب تار است و ره وادی ایمن در پیش آتش طور کجا موعد دیدار کجاست هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد در خرابات بگویید که هشیار کجاست آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست هر سر موی مرا...

خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت به قصد جان من زار ناتوان انداخت نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن که آب روی تو آتش در ارغوان...

شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

نمی‌خوام بره

ناصر خسرو ناصر خسرو ارکان گهرست و ما نگاریم همه وز قرن به قرن یادگاریم همه کیوان کردست و ما شکاریم همه واندر کف آز دلفگاریم همه

ناصر خسرو ناصر خسرو کیوان چو قران به برج خاکی افگند زاحداث زمانه را به پاکی افگند اجلال تو را ضؤ سماکی افگند اعدای تو را سوی مغاکی افگند

واي ، باران باران ؛ شيشه ي پنجره را باران شست از دل من اما چه كسي نقش تو را خواهد شست ؟ آسمان سربي رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ مي پرد مرغ نگاهم تا دور واي ، باران باران ؛ پر مرغان نگاهم را شست اب رؤياي فراموشيهاست خواب را دريابم كه در آن دولت خاموشيهاست ن شكوفايي گلهاي اميدم را در...

صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است از صبا هر دم مشام جان ما خوش می‌شود آری آری طیب انفاس هواداران خوش است ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق دوست...

وانگهم در داد جامی کز فروغش بر فلک زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش

Chris De Burgh - American Pie Chris De Burgh - American Pie Long long time ago, I can still remember, How that music used to make me smile; And I knew if I had my chance, That I could make those people dance, And maybe they'd be happy for a while; But February made me shiver, With every paper...