نتایح جستجو

  1. الناز تبریز

    عزیزی فدات امید دارم قسمتت همیشه خوشی باشه

    عزیزی فدات امید دارم قسمتت همیشه خوشی باشه
  2. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    در بهار او ز یاد خواهد برد سردی و ظلمت زمستان را می نهد روی گیسوانم باز تاج گلپونه های سوزان را
  3. الناز تبریز

    فدات شم ببخش ناراحتت کردم

    فدات شم ببخش ناراحتت کردم
  4. الناز تبریز

    آوایی یه بار تو دانشگاه دیدیم اعلامیه ایی زدین برا تسلیت به همکلاسیمون خوابگاهی بود من زیاد...

    آوایی یه بار تو دانشگاه دیدیم اعلامیه ایی زدین برا تسلیت به همکلاسیمون خوابگاهی بود من زیاد نمیشناختمش پی گیر که شدیم دیدیم والدینش تو مسیر رفتن به شهرشون تصادف کردن و متاسفانه هردوشون فوت کردن بعدها که صمیمی شدیم می گفت همیشه به خدا میگفتم خدایا من بدون مامان بابام میمیرم میگفت الان می فهمم...
  5. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    دشت بی تاب شبنم آلوده چه کسی را بخویش می خواند؟ سبزه ها، لحظه ای خموش، خموش آنکه یار منست می داند!
  6. الناز تبریز

    واییییییییییییی آوایییییییییی آره واقعااااااااااااا این خیلی بده !!!!!!!!!!!

    واییییییییییییی آوایییییییییی آره واقعااااااااااااا این خیلی بده !!!!!!!!!!!
  7. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    دل گمراه من چه خواهد کرد با بهاری که می رسد از راه؟ با نیازی که رنگ می گیرد در تن شاخه های خشک و سیاه
  8. الناز تبریز

    من غریبانه به این خوشبختی می نگرم من به نومیدی خود معتادم گوش کن وزش ظلمت را می شنوی ؟ در شب...

    من غریبانه به این خوشبختی می نگرم من به نومیدی خود معتادم گوش کن وزش ظلمت را می شنوی ؟ در شب اکنون چیزی می گذرد ماه سرخست و مشوش و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
  9. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    سلام روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم شب و روز شب و روز شب و روز بگذار که فراموش کنم
  10. الناز تبریز

    همــه ی مـــا فقــط حســـرت بــی پــایــان یــــک اتفــــاق ســـاده ایـــم کــــه جهــــان را...

    همــه ی مـــا فقــط حســـرت بــی پــایــان یــــک اتفــــاق ســـاده ایـــم کــــه جهــــان را بـــی جهــــــت، یــــک جــــور عجیبــــی جــــدی گرفتـــــه ایــــم … !
  11. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    ای پـــــــــــــــــیر خرابات که میخــــانه ندیدی! ویرانه دل مــــــــــــــاست تو ویــــرانه ندیدی! ای رند غزل پـــوش، که بر ســـــنگ، سرت خورد از دوست چه دیدی که ز بــــــــــــیگانه ندیدی؟
  12. الناز تبریز

    در وجود هر کس رازی بزرگ نهان است داستانی، راهی، بی راهه ای طرح افکندن این راز راز من و راز...

    در وجود هر کس رازی بزرگ نهان است داستانی، راهی، بی راهه ای طرح افکندن این راز راز من و راز تو، راز زندگی پاداش بزرگ تلاشی پر حاصل است
  13. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    ببخشید تشکرام تموم شده هربار این تویی که رسیدی و در زدی هر بار این منم که در خانه بسته ام هر جمعه قول می دهم آدم شوم ولی هم عهد خویش هم دلت را شکسته ام
  14. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    گهی شـدم همه تاب و به سنبل تو چمیدم گهی شدم همه خواب و به نرگس تو نشستم ز مـن مجـوی نـشان وفا و گر که بجویی وفا همین که به یادت هنوز هستم و هستم
  15. الناز تبریز

    گفتگوهای تنهایی

    باران با زاویه ای تند می بارد... شانه هام بالا سرم لای کتف ها دست هام غلاف از پشت ِ پنجره عکس نمی شوم توی ِ چشم هات این بار! خیابان های خیس تا صبح ادامه دارند...
  16. الناز تبریز

    کوچه های تنهایی

    سیب بهانه بود ما تاوان دیگری داده ایم! تنهایی چیزی بود که از خدا گرفته بودیم...
  17. الناز تبریز

    رد پای احساس ...

    گریه، دل را آبیاری می كند خنده، یعنی این كه دل ها زنده است... زندگی، تركیب شادی با غم است دوست می دارم من این پیوند را گر چه می گویند: شادی بهتر است دوست دارم گریه با لبخند را
  18. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    در كتاب چار فصل زندگی صفحه ها پشت سرِ هم می روند هر یك از این صفحه ها، یك لحظه اند لحظه ها با شادی و غم می روند
  19. الناز تبریز

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    نازنینا فاتحه ایی بر من و اموات من ناله ای شبگیر است در آغاز من
  20. الناز تبریز

    وقتی که مهندسی با حفظ یک درخت، تصمیم به نجات طبیعت می گیرد........

    چه جالب!!! ممنون بخاطر همه عکسای قشنگتون
بالا