ببخشید تشکرام تموم شدن
آن زورق پیـــــرم که در طــوفان تقدیــــر
بارش به دوش بــادبـــان افتــــاده باشد
دارم به آخر میـــرسم بـــی تـــو، شبیه
تــــیری که از دوش کمان افتـــاده باشد
برای دلم گاهی مادری میشوم مهربان..
دست نوازش بر سرش میکشم میگویم غصه نخور میگذره
برای دلم گاهی پدر میشوم..
خشمگین میگویم بسه دیگه بزرگ شدی
گاهی هم دوستی میشوم مهربان..
دستش را میگیرم میبرمش به باغ رویاها