نتایح جستجو

  1. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    من اگر خسته کردم عذر بی پایان خواهم به شوق پیران است اگر سخنی رانم
  2. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    دلخسته و سینه چاک می‌باید شد وز هستی خویش پاک می‌باید شد
  3. الناز تبریز

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    لحظه ایی ، آنی راه دگر ندارم به زیر خاکم پایی ندارم از من بیچاره دل هر چه هست خیال است
  4. الناز تبریز

    باعث افتخارمه ممنونم به خاطر عکس زیباتون

    باعث افتخارمه ممنونم به خاطر عکس زیباتون
  5. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    جوانم اما چو از راه آمده دانستم چو پیران شکسته در گذر زمان هستم
  6. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    تا نگذری از جمع به فردی نرسی تا نگذری از خویش به مردی نرسی تا در ره دوست بی سر و پا نشوی بی درد بمانی و به دردی نرسی
  7. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    ببخشید تشکرام تموم شدن آن زورق پیـــــرم که در طــوفان تقدیــــر بارش به دوش بــادبـــان افتــــاده باشد دارم به آخر میـــرسم بـــی تـــو، شبیه تــــیری که از دوش کمان افتـــاده باشد
  8. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    شاید لیلی به جهان حیران هست هنوز واپس زده ای در پیران جهان هست هنوز
  9. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    در چنین عهدی که نزدیکان ز هم دوری کنند یاری غم بین ، که از من یک نفس هم دور نیست
  10. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    یا رب ! گر فردا آید از دیروز چه بگویم درد پیران سخت است از تاب چه بگویم
  11. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    تا بیاید آن بهار سبز سبز تازه تر باید هوا، باران ببار سینه ام آشوب و دل خونابه است غصه می سوزد مرا، باران ببار
  12. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    در هوای پیران چو مستان قدم میزنم به مشک دلم آویخته و عطار خود میشوم
  13. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    دست قضا کشیده چه خوش نقش دوست را بــــا آب و رنگ عشـــق، بـــر اوراق خاطــــرم
  14. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    مرا خوش باشد حرف مدیران پیران همان باشند چون کریمان
  15. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب امان ده تا بازبیند چشم محبان روی حبیبان درج محبت بر مهر خود نیست یا رب مبادا کام رقیبان
  16. الناز تبریز

    برای دلم گاهی مادری میشوم مهربان.. دست نوازش بر سرش میکشم میگویم غصه نخور میگذره برای دلم گاهی...

    برای دلم گاهی مادری میشوم مهربان.. دست نوازش بر سرش میکشم میگویم غصه نخور میگذره برای دلم گاهی پدر میشوم.. خشمگین میگویم بسه دیگه بزرگ شدی گاهی هم دوستی میشوم مهربان.. دستش را میگیرم میبرمش به باغ رویاها
  17. الناز تبریز

    ممنون از درخواست دوستیتون خانمی

    ممنون از درخواست دوستیتون خانمی
  18. الناز تبریز

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    به دیده سحر تاب دادم تا ببیند به دل باب دادم تا درگشاید
  19. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    شهریارا تو همان دلبر و دلدار عزیزی نازنینا، تو همان پاک ترین پرتو جامی ای برای تو بمیرم، که تو تب کرده ی عشقی ای بلای تو بجانم، که تو جانی و جهانی
  20. الناز تبریز

    [IMG]

    [IMG]
بالا