نتایح جستجو

  1. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    ای عقل اگر ديوانه ای زنجير گيسويش نگر ای عشق اگر شوريده‌ای در چشم‌ جادويش نگر
  2. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    يا رب آن سوز فكن در دل ديوانه ما كه كليم آيد و آتش برد از خانه ما
  3. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    تو‌ كمان ‌كشيده ‌و ‌در ‌كمين‌كه‌ زني ‌به تيرم ‌و من‌ غمين همه غمم بود از همين كه خدا نكرده خطا كني
  4. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    لاله از خجلت هم چشمي داغ دل من زين چمن خيمه برون برده به هامون زده است
  5. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    ديگران در كار دنیایند و من در كار دل نيست دوشم زيرباري جز به زير بار دل
  6. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد در این بازار مکاران مرو هر سو چو بی‌کاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
  7. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی را دوست می دارم ولی افسوس او هرگز نمیداند نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواند
  8. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    نه دل مفتون دلبندی،نه جان مدهوش دلخواهی نه برمژگان من اشكی،نه بر لبهای من آهی
  9. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    دهانت غنچه چشمت نرگس و رخ لاله حيرانم كه ‌در يك‌ شاخ چون ‌پيدا شد اين‌ گلهای‌ گوناگون
  10. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    من كز پيام عام تو يك گل نچيده ام دستم كجا به غنچه مكتوب می‌رسد
  11. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    آرزویم این است نتراود اشکی در چشمان تو هرگز مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد
  12. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا.........؟!!
  13. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    وفایی نیست در گل ها منال ای بلبل مسکین کزین گلها پس از ما هم فراوان روید از گلها
  14. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    به گيسوی تو سوگند ای سر زلف قرار من كه می‌رقصد دلم از رقص گيسوی تو بر دوشت
  15. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    دگر آرزو نجـــــــــــــويم پي آرزو نپويـم همه از تو شكر گويم كه تويي شكارم امشب
  16. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    دل بيمار مرا هر كه گرفتار تو خواست يا رب آزاد نگردد ز گرفتاري دل دل به راه غمت افتاد خدايا مددي كه در اين راه ثواب است مددكاري دل
  17. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    نمی دانم چرا گردون به كام من نمی گردد اگر عيبم پريشانی است زلف يار هم دارد
  18. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    از زلف پريشان تو آشفته ترم من در كوي تو آشفته چو باد سحرم من
  19. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    هر که عاشق شد منت از یار می باید کشید بهر یک گل منت از خار می باید کشید
  20. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    نگاه از چشم حيرانم چو دود از داغ مي‌جوشد قيامت ريخت بر آيينه‌ام برق تماشايش
بالا