نتایح جستجو

  1. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نمی داند نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست می دارم ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند به برگ گل نوشتم من که او را دوست میدارم ولی افسوس او برگ گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند به مهتاب گفتم ای مهتاب سر راهت به کوی او سلام...
  2. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    رقيب از آرزوي اينكه از مرگم خبر يابد به هركسي مي‌رسد حال من بيمار مي‌پرسد
  3. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    دنيا پرست را غم ايّام بيشتر هر جا كه دانه بيش بود دام بيشتر
  4. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    مراد خسرو از شيرين كناري بود و آغوشي محبّت كار فرهاد است و كوه بيستون سفتن
  5. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    تا چند در ميان فكنی زلف و شانه را دل را نمی دهيم به زلف تو زور نيست
  6. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    من برگ گلم باغ شبستان من است و آن بلبل خوش لهجه غزلخوان من است نوباوه شب كه شبنمش مي‌خوانند هر صبح، به نيم بوسه مهمان من است
  7. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    توبه كردم كه نبوسم لب ساقی و كنون می‌گزم دست چرا گوش به نادان كردم
  8. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    دستی كه گاه خنده بر آن خال می‌بری ای شـوخ سنـگـــدل دلم از حال می‌بری
  9. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    نيم به هجر تو تنها، دو همنشين دارم دل شكسته يكی ، جان بی قرار يكی
  10. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    اشکش به گونه بود كه آورد سوِ من بار دگر لبان خود از بهر بوسه پيش
  11. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    در دفتر طبيب خرد باب عشق نيست ای دل به درد خو كن و نام دوا مپرس
  12. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    ياد آن روزی كه ما را بخت برخوردار بود دوست با ما دوست بود و يار با ما يار بود
  13. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    در خيال آرزوی وصــــل ، فــالی مـی‌زدم ناگه از مجلس خرامان و غزل خوان آمدی
  14. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    دوست دارم كه دوست عيب مرا همچـــو آئينـــــــه روبرو گـويد نه كه چون شانه با هزار زبان پشت ســـــر رفته مـو به مو گوید
  15. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    دگر آن شب است امشب كه ز پي سحر ندارد من و بــاز آن دعاها كه يكي اثر ندارد
  16. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    تا جـــــــواني ز فقر شكوه مكـــن ثــــــروتي بهتـــــــر از جواني نيست
  17. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    من اول نگاه کردم کسی آن لاین نبود بعدش که دیدم جواب با حرف انتهای شما (و) را دادم
  18. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    و ر چنين زير خم زلف نهد دانه خال اي بسا مرغ خرد را كه به دام اندازد
  19. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    تا ز گل نام و ز گلزار نشان خواهد بود كار مرغان چمن آه و فغان خواهد بود
  20. t.askari

    مشاعرۀ سنّتی

    موسم نغمه چنگ است كه در بزم صبوح بلبلان را ز چمن ناله و غوغا برخاست
بالا