نتایح جستجو

تنهایی نامِ دیگر پاییز است هرچه عمیق‌تر برگ‌ریزانِ خاطره‌هاتْ بیش‌تر . . .

ممنون :redface:

و در آخر میفهمی چقدر کمیاب هستند اون آدمهایی که واسه خودت میان بی نشونه میان فقط میان که تورو از تنهایی درآرن و نمیدونن تو دلت همیشه باهاشون میمونه حتی اگه تنها چیزی که ازشون داری یه اسم باشه "

در دلم ابر تو می بارد عشق سینه ام داغ تو را دارد عشق باورم نیست کسی زخم تو را بر دل خون شده نگذارد عشق

عشق یعنی حسرتی در یک نگاه عشق یعنی غربتی بی انتها عشق یعنی فرصت اما کوتاه عشق یعنی مرگ اما بی صدا

کاشکی تو واقعیتم میفهمیدیم هرکی واسه چی اومده پیشمون مثل اینجا که کاشکی میفهمیدم:هرکی نوشته بود پیشه منم بیا .. یعنی تو واسش مهم نیستی میخواد خودش تنها نباشه

بعضی حرف ها را “نباید زد” بعضی حرف ها را “نباید خورد” «بیچاره دل» چه می‌کشد میان این “زد” و”خورد”...!!

كوه چون سنگ بود تنها شد یا چون تنها بود سنگ شد؟ من كه نه سنگ بودم نه كوه من چرا تنها شدم؟

آسمانم! کاش خورشید شوی. . . خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید و چه بی ذوق جهانی كه مرا با تو ندید رشته ای جنس همان رشته كه بر گردن توست چه سروقت مرا هم به سر وعده كشید به كف و ماسه كه نایابترین مرجان ها تپش تب زده نبض مرا می فهمید آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد مثل...

خدایا وقتی تو پشتمی مهم نیست کیا جلوم هستن … خدای خوب من زندگی به سختی اش می ارزد اگر تو در انتهای هر قصه ایستاده باشی

آهسته گفت: خدانگهدارت و در را بست و رفت ... آدمها چه راحت مسئولیت خودشان را به گردن "خدا" مى اندازند...!

بعضی آدمهــــــا یهـو میــان ... یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن ... یهـو میشن همــــــه ی دلخـوشیت .... یهـو میشن دلیـل خنــــــده هات... یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت ... بـعــــد همینجـوری یهـو میــــــرن .... یهـو گنـــــــــــد میـزنن بـه آرزوهــــات ... یهـو میشن دلیل...

هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد … پـُر از عـاشـقـانـه ای است دیـگر از خـدا چـه بـخواهــم ؟؟؟…

"تـــــــــــــو"، دارد در "من" گُــــــم می شـــــود کم کم ، نکند به سَــــــــرت بزند ســـر زده بــــیـــــایـــــی، بـــــرای خودت مــــی گویـــــم نــمـی شـناسی ام دیـــــگر !

تلخ ترين خاطره ها اونايين كه با ياد آوريشون ميخندي،اما وسط اون خنده بغضت ميگيره....

آن روز که سهراب نوشت: تا شقایق هست زندگی باید کرد. خبری از دل پر درد گل یاس نداشت. باید این گونه نوشت : چه شقایق باشد،چه گل پیچک و یاس،‌ زندگی اجباریست لاجرم باید زیست.

انگاه که غرور کسی را له می کنی.. آنگاه که کاخ ارزوهای کسی را ویران می کنی.. آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی.. آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری.. انگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی.. انگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری.. می خواهم...

همین !!! کسی را دارم .. که انقدر برایم کسی هست که نگاهم دنبال کسی نیست این را هزاران بار فریاد زده ام و میزنم که دیگر کسی به چشمانم نمی آید " هرگز "

تنهاتر از آنم که کسی بخواهدنوشته هایم را بخواند... دیگر چه رسد به نانوشته ها .. !! مانده ام زیر آوار تنهاییهایم!!!!

مرسی ابجی :redface: