نتایح جستجو

ایــن گــــریــه نیـست ... ایــن سهمــم از درده ، سهــم مــن از بـغــض نـگــاه تـــو خـــواستـــم بـیـــام امــا دیـگــه دورم ... از تــو و قـلــب بـــی گـنــاه تــــو خیــلــــــــــی پـشیـمــونـــم ، حـــــــــلالـــم کـــن ، بـــا عـشــق تـــو بـدجـــوری تـــا کـــردم...

بعد ازين هركه دم از مهـــر و وفا زد تو بخند يا دم از عاشقی و عيش و صفا زد تو بخند بعد ازين هركه تو را ديــده و بيمــــار تو شد بوسه بر سـاغر مِی ، بهر شفـا زد تو بخند آنكه در بــزم و طرب با غزل عشق و جنـون سازی از ســـوز دل و شور و نوا زد تو بخند هركه بی وقفـــــــه درين...

دیدم ممنون ابجی

می خواهم بمیرم ! ! این خواستن توانستن نیست ، آرزوست. شاید تکرار حرفهایی که برای همگان آشناست.. نمی توان برای رهایی این چنین جنگید.. نمی توان آه پر هیاهوی ماندگان را نشنید.. این از حرف های کودکانه هم ساده تر است.. با ترس نمی گویم....

وقتی که خیلی دیره تازه میفهمی اونی که از همه ساکت تر بود بیشتر از همه دوست داشت ولی تو حواست به شیرین زبونیه یه عشق دروغی بود........

به یادتم تا روزی که تابوتم همچون قایقی روان بر دوش مردم باشد و آهسته زیر لب بگویی: یادش بخیر...... دوستم داشت....!

من هنوز عاشقم آنقدر که میتوانم هر شب بدون اینکه خوابم بگیرد از اول تا آخر بی وفایی هایت را بشمارم و در آخر همه را فراموش کنم...

اون لحظه ای که گفتی:یکی بهتر از تو پیدا کردم یاد اون روزایی افتادم که به صد تا بهتر از تو گفتم:من بهترینو دارم...

تنهایی یعنی یه وقتهایی هست میبینی فقط خودتی و خودت! رفیــــــــ ــــــــــ ــــــــــق داری ولی همـــــــ مـدرد نداری! خانــــــ ـــــــــ ـــــــــواده داری حمــــــــایت نداری! عشــــــــــــ ـــــــــــــــ ـــــــــــــق داری… تکیـــــــــ ــــــــه گاه نداری! مثل همیــ...

چه کسی میداند امروز چندبار فرو ریختم ... از دیـــدن کسیـــــ کـه تنــــها لبــــاسش شبیـــه لباسـ تو بـود ...

چه حکایت تلخیست حکایت زندگی من.... عبور می کنم هر شب ... از کنار نیمکت های خالی پارک ... طوری که انگار کسی درنیمکت های اخرین ... انتظار مرا می کشد ... و به انجا که میرسم بغض گلویم را می گیرد و باید وانمود کنم که باز هم دیر رسیده ام ...

می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش می برم تا كه در آن نقطه دور شستشویش دهم از رنگ نگاه شستشویش دهم از لكه عشق زین همه خواهش بیجا و تباه

همیـشه سکـوت خــوب نیــست گـاهـی خُـرد میشوی زیـر بـار حـرفهـای نـگفتـه غافـل از اینکـه بــه تـو تـهمـت بـی جنـبگـــی میــزننــد…

در دلم ابر تو می بارد عشق سینه ام داغ تو را دارد عشق باورم نیست کسی زخم تو را بر دل خون شده نگذارد عشق

امروز از خدا خواستم باران بیاید ، شب نشده بارید ! وقتی می آمد حس می کردم ، نه ... با تمام وجودم لمس می کردم خوشبختی را ! وقتی می آمد مثل پسر بچه ها این ور و آن ور می پریدم ! به یاد گذشته هایم !آن روزها چقدر خوشبختی را ساده معنا کرده بودم .ولی الان..... خدایا میشه منو به گذشته ام...

بیست طبقه لاف بزرگی است برای مردن ؛ کافی است ازایوان یک خاطره پایین بپری … به سلامتی خاطرات!

בلتنگـی، پیچیــבه نیســت ... یڪَ בل.. یڪَ آسماטּ.. یــڪَ بغــض .. و آرزوهــای تـَـرڪَ خـورده ! بــﮧ همیـטּ ســاבگـــܨ

گــآهـِـﮯ ͦ بـآیــבَ ͦ بـِפֿــَــنــدِﮯ .:.:. بــآ ͦصــِدآﮯ ِ ͦبــُلـَنـב .:.:. ڪـِـه ͦڪــَر ͦشَــوَב ͦ آسِــمــآטּ .:.:. :.:. وَ فــَریـآב ͦ بـِـزَنــﮯ .:.:. בُنیــآ ͦ .:.:. نـآمـَـرבَم ͦ اَگـِـه بـآ ͦ ایـِטּ صِــבآﮯ ͦפֿــَـنــבِه ͦ نَــرَقـصـــونَـمــتــِـــ (!) ͦ .

شب خوش

زیاد نرفتم فقط رفتم تو تاپیک تبریک عید سال نو رو تبریک گفتم