نتایح جستجو

  1. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    دل خسته من گرش همتی هست نخواهد ز سنگین دلان مومیایی
  2. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
  3. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    پیران اگر که دو بیتی سروده است بانو مدیر هم تعریفی نموده است شاعرشدن بدین سادگی مباد ماهر شدن بدون آمادگی مباد
  4. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    در وهم نیاید که چه مطبوع درختی پیداست که هرگز کس از این میوه نچیدست
  5. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر نه گنج عطای تو دستگیر شود همه بسیط زمین رو نهد به ویرانی
  6. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    نوای چنگ بدانسان زند صلای صبوح که پیر صومعه راه در مغان گیرد نکال شب که کند در قدح سیاهی مشک در او شرار چراغ سحرگهان گیرد
  7. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    به دانشجوی رایانه سلامی ز پیران بر شما دارم پیامی هرآنکس نام او مشکل نماید درِ نامی دگر بر ما گشاید که با نام شریفش شعر گوییم جسارت گر نباشد مهر گوییم
  8. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    مدیری، بانویی، مهرآوری تو برای یاوران، شعر آوری تو به جستار این همه شاعر فراوان برای جمعشان سِحر آوری تو
  9. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    دعوی درست نیست گر از دست نازنین چون شربت شکر نخوری زهر ناب را
  10. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    بانو مدیرش کن خبر، مهدی سراید شعر تر پیران که باشد در سفر، گردد مسیرش بی خطر :smile:
  11. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    تو اگر به هر نگاهی ببری هزارها دل نرسد بدان نگارا که دلی نگاهداری دگران روند تنها به مثل به قاضی اما تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
  12. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    شقایق از پی سلطان گل سپارد باز به بادبان صبا کله‌های نعمانی
  13. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    دیر آشناتر از توندیم ولی چه سود بیگانه گشتی ای مه دیرآشنای وای
  14. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو مرغان باغ را به لب افسانه تو بود
  15. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    مارال و پیران می روند، پیر و جوانان می روند مانا خدای واحد است، آنان و اینان می روند
  16. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    بانو مارال نازنین، فرشته ی روی زمین با خود نمایم گفتگو، شایدبیاید مه جبین پیران ندارد ادعا، شاعر نباشد این بابا گاهی که طنازی کند، با واژه هاباز کند
  17. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    یار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم ای نسیم سحر آن شمع شبستان طرب را گو به سر می رود از آتش هجران تودودم
  18. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    زیبا سرودی شعر تر، بانوی جستار ای سحر داری قلم در کف اگر، دیگر نکن امّا ، اگر باز آی و طنّازی نما، با شعر تر بازی نما پیران برایت کف زند، ساز ونوا با دَف زند
  19. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    من از اول که با خوناب اشک دل وضو کردم نماز عشق را هم با تو کردم اقتدا حافظ
  20. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت ساختم این همه تا وارهم از خامیها
بالا