نتایح جستجو

تو سبکبار قوی حال کجا دریابی که ضعیفان غمت بارکشان ستمند

دلها همه در چاه زنخدان انداخت وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت

ای شرمزده غنچهٔ مستور از تو حیران و خجل نرگس مخمور از تو گل با تو برابری کجا یارد کرد کاو نور ز مه دارد و مه نور از تو

در آرزوی بوس و کنارت مردم وز حسرت لعل آبدارت مردم قصه نکنم دراز کوتاه کنم بازآ بازآ کز انتظارت مردم

از سایه به خورشید اگرت هست امان خورشید رخی طلب کن و سایهٔ گل

نباشد سخت" i am " لاکن ای جان بیاور نام زیبایت برامان که با آن شعر تر بهتر سراییم به ما حالی دهد حتمن دوچندان

دگر به یار جفاکار دل منه سعدی نمی‌دهیم و به شوخی همی‌برند از پیش

تا به کرم خرده نگیری که من غایبم از ذوق حضور ای صنم روی تو بر پشت زمین خلق را موجب فتنه‌ست و فتور ای صنم

یارب چها به سینه این خاکدان در است کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را

مدیر و شادی و معمار و مارال غزل خوانان جستار و سرحال مبارک بادتان ماه خداوند کندمهمانتان امسال و هرسال

تا شویمت از آن گل عارض غبار راه ابری شدم ز شوق که اشگی ببارمت

به مهدی یک سلام از سوی پیران مــدیــــــر کل تـــالار دلیــــران

یک امروزست ما را نقد ایام مرا کی صبر فردای تو باشد خوشست اندر سر دیوانه سودا به شرط آن که سودای تو باشد سعدی

یک امروزست ما را نقد ایام مرا کی صبر فردای تو باشد

در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش

آمد در این حوالی، وهاب و جیب خالی او را عنایتی کن، یارب توانِ مالی تا که کند عروسی، با وضع خوب وعالی ...........................

از بهر خدا زلف مپیرای که ما را شب نیست که صد عربده با باد صبا نیست

سلام ممنون ازحضورتون و... تبریکتون... بابت چه عنوانی؟

از این جستار و از دربِ ورودی به با نوی مدیر از من درودی بیاور بیت شعری با خود اینجا به نام کاربر قبلی سرودی

برق جمالی بجست خرمن خلقی بسوخت زان همه آتش نگفت دود دلی برشود