نتایح جستجو

  1. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    مهدی که شعرِ حافظ شیرین سخن سرود شعر از خودش نبود و زِ قانون خطا نمود با نامِ کاربرِ قبلی از خودت بیار تا آفرین بگویم و احسنت با درود
  2. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتادست
  3. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    آفرین بر "ماریا " ، "عطار" ما ذوقشان سرشار از این بازار ما بیتی از عطار شاعر گفته ای ای ماریا! بیت خود را در کجا بنهفته ای ای ماریا؟
  4. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن کس عیار زر خالص نشناسد چو محک
  5. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    آفرین بر "ماریا " ، "عطار" ما ذوقشان سرشار از این بازار ما
  6. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدن آیینه را بر طاق نسیان می‌نهی گر بدانی شوق دیدارت چه با دل می‌کند
  7. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    دمادم درکش ای سعدی شراب صرف و دم درکش که با مستان مجلس درنگیرد زهد و پرهیزت
  8. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاری چو بیند دست در آغوش مستان سحرخیزت
  9. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    بیت زیبایی ز "صائب" گفته ای، ای ماریا آفرین بر ذوقتان از خود بیاور حالیا
  10. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    بگو با نام قبلی بیتی از شعر بیاور نام "پیران " از سرِ مهر
  11. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار آن گه عیان شود که بود موسم درو ساقی بیار باده که رمزی بگویمت از سر اختران کهن سیر و ماه نو
  12. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    از این فرهنگِ خاکِ پاک ایران بیـاور شعـر تـر بـا نـام پیـران
  13. pearan

    مشاعره عرفانی

    یك طایفه را بهر مكافات سرشتند یك سلسله را بهر ملاقات گزیدند یك فرقه به عشرت در كاشانه گشادند یك زمره به حسرت سرانگشت گزیدند مولوی
  14. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    افتد گذار او به من از دور و گاهگاه خواب خوشم همین گذر گاه گاهش است هر چند اشتباه از او نیست لیکن او با من هنوز هم خجل از اشتباهش است شهریار
  15. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    دردا و حسرتا که عنانم ز دست رف دستم نمی‌رسد که بگیرم عنان دوست رنجور عشق دوست چنانم که هر که دید رحمت کند مگر دل نامهربان دوست
  16. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    تا بر آب افکند زلفت چنبر از سیلاب چشم پیکرم بین غرقه در خونست چون چنبر در آب مردم دریا نیندیشد ز طوفان زان سبب مردم چشمم فرو بردست دایم سر در آب
  17. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار که توسنی چو فلک رام تازیانه توست
  18. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    مرامِ شـاعرانِ نکتـه پرداز کند پیرانِ ایران را سرافراز
  19. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
  20. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    تا چه کند با رخ تو دود دل من آینه دانی که تاب آه ندارد شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت چشم دریده ادب نگاه ندارد
بالا