نتایح جستجو

  1. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    سرود جنگل و دریاچه سنفونیهایی است برون ز دایره درک و رانش بشری
  2. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند
  3. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست چه جای دم زدن نافه‌های تاتاریست
  4. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری در آتش سوزنده صبوری که تواند
  5. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    تو شهریار به دنبال خواجه رو تنها که این مجامله هم برنیامد از دگری
  6. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی
  7. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من
  8. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    دیوانه گرش پند دهی کار نبندد ور بند نهی سلسله در هم گسلاند
  9. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    در این چمن گل بی خار کس نچید آری چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست
  10. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    وقتست اگر از پای درآیم که همه عمر باری نکشیدم که به هجران تو ماند
  11. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
  12. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست که سروهای چمن پیش قامتش پستند
  13. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی‌باشد چو شمست خاطر رفتن بجز تنها نمی‌باشد
  14. pearan

    سلام... ممنون از پیشنهاد دوستیتون.

    سلام... ممنون از پیشنهاد دوستیتون.
  15. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    درود من به معمار عضو فعال دعا بنموده پیران را در این سال
  16. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    ز دست آتنا افتــــاده معمار به چالشای اشعارش گرفتار ندارد چاره ای پیران از این کار خدایا روزه هاشان را تو بردار
  17. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم
  18. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
  19. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    تن من فدای جانت سر بنده وآستانت چه مرا به از گدایی چو تو پادشاه دارم
  20. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    ماهم که رخش روشنی خور بگرفت گرد خط او چشمهٔ کوثر بگرفت
بالا