نتایح جستجو

چه زیبا می سراید هرچه معمار ترانه می سراید گرچه معمار:gol:

مشو تا توانی ز رحمت بری که رحمت برندت چو رحمت بری

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند گرت ز دست برآید نگار من باشی

تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد

تو با چنین قد و بالا و صورت زیبا به سرو و لاله و شمشاد و گل نپردازی

کار زیبا : "دلنوشته" کار این زهرای زند عضو فعال و مهندس یار دین زهرای زند ;)

سحر آمد که شعر تر سراید و پیران سرمه ی چشمش نماید چه موزون می سراید با دوبیتی به ذوق کهنه پیران می فزاید

هستی ام سوختی از یک نظر ای اختر عشق آتـــش افروز شود برق نگــــاهی گاهی

سحر آمد به اینجا و مددکار سروده شعرِ تر زیباتر این یار بمان با دوبیتی یاوری کن تو با اشعار خود نام آوری کن

شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است

به معماران درود از سوی پیران مدیر بانو در این مهد دلیران

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

تنها بگذارم ، كه در اين سينه دل من يكچند ، لب از شكوه ي بيهوده ببندد بگذار ، كه اين شاعر دلخسته هم از رنج يك لحظه بياسايد و ، يك بار بخندد

یکی آهنین پنجه در اردبیل همی بگذرانید پیلک ز پیل نمد پوشی آمد به جنگش فراز جوانی جهان سوز پیکار ساز

به معمار و زهرا و مهدی درود که با نام قبلی سرودن سرود

آن سروناز هم که به باغ ارم در است فرد و فرید هست و لیکن فریده نیست

شیراز پرغوغا شدست از فتنه چشم خوشت ترسم که آشوب خوشت برهم زند شیراز را

یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت چندان که بازبیند دیدار آشنا را

ممنون آقا افشین منم ماه مبارک بهتون تبریک می گم:gol: