نتایح جستجو

کند معمار اگر با شعر بازی مهندس گشته در تالار رازی کند حافظ اگر پیمانه ام پُر به شاگردی کنم گردن فرازی

سلام ممنونم بابت تبریکتون... خوب فکرنمی کردم کابر فعال شدن تبریک داشته باشه:gol:

ماییم و می و مطرب و این کنج خراب جان و دل و جام و جامه پر درد شراب فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

او سخن می‌گوید و دل می‌برد و او نمک می‌ریزد و مردم کباب

برده شعر تر معمار زِ سرم خواب سحر ترسم این است شوم در بدر و در بِ در:smile:

کند پیران به حال خود تفکر زِ معمار و مارال بانو تشکر:D

ممنون از دعوتتون***

ممنون بابت دعوتتون...خطم خوب نیست بویژه انگلیسی:(

یار زیبا گر بریزد خون یار زشت نتوان گفت زیبا می‌کند

نازنینا نیازمند توام عمر اگر بود می کشم نازت

ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا

نه چون منند و تو مسکین حریص کوته دست که ترک هر دو جهان گفته‌اند و درویشند

تو ای توانگر حسن از غنای درویشان خبر نداری اگر خسته‌اند و گر ریشند

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست

مهتاب شب که سرو چمانی به طرف جوی چون سایه ام کشیده و به دنیال می بری

مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست

ناپسندیدست پیش اهل رای هر که بعد از عشق رایی می‌زند

منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست

تو آن نه‌ای که دل از صحبت تو برگیرند و گر ملول شوی صاحبی دگر گیرند

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست