نیمــی از آفاقــم اما ، نیمه ی بـــی خاورانش
سرزمین مرگم اینک، برکه هایش دیدگانم
وین دل توفانی ام، دریای خون بی کرانش
پیش رویم شهر را بر سر سیه چادر کشیده
غنچه خواب ؟ ایا می شکفیم ؟
آری ما غنچه یک خوابیم
یک روزی بی جنبش برگ
اینجا ؟
نی در دره مرگ
تاریکی تنهایی
نی خلوت زیبایی
به تماشا چه کسی می اید چه کسی ما را می بوید
...