نتایح جستجو

  1. pearan

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    چشم گریان مرا حال بگفتم به طبیب گفت یک بار ببوس آن دهن خندان را گفتم آیا که در این درد بخواهم مردن که محالست که حاصل کنم این درمان را
  2. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    لنگر حلم تو ای كشتی توفیق كجاست كه در این بحر كرم غرق گناه آمده‌ایم
  3. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    نیمــی از آفاقــم اما ، نیمه ی بـــی خاورانش سرزمین مرگم اینک، برکه هایش دیدگانم وین دل توفانی ام، دریای خون بی کرانش پیش رویم شهر را بر سر سیه چادر کشیده
  4. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    تفاوتی نکند قدر پادشایی را که التفات کند کمترین گدایی را به جان دوست که دشمن بدین رضا ندهد که در به روی ببندند آشنایی را
  5. pearan

    **مشاعره با اشعار سهراب سپهری**

    غنچه خواب ؟ ایا می شکفیم ؟ آری ما غنچه یک خوابیم یک روزی بی جنبش برگ اینجا ؟ نی در دره مرگ تاریکی تنهایی نی خلوت زیبایی به تماشا چه کسی می اید چه کسی ما را می بوید ...
  6. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    صبا پیکِ سحر با خود بیاور دلار و ارز ِ ما گشته شناور گرفتاری،همین، یکی دوتا نیست به ماشینم زده یک بنز خاور
  7. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    مهندس متفکر گشته ناظر سراید شعر تر بهتر ز شاعر بیا پیران رقیبان را خبر کن که درس خود کنند از بر وَحاضر
  8. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    من همان روز دل و صبر به یغما دادم که مقید شدم آن دلبر یغمایی را سرو بگذار که قدی و قیامی دارد گو ببین آمدن و رفتن رعنایی را شیخ اجل
  9. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    فراموشم شد ای بانو سحرجان شده ویرایشی زیبا هم الآن ردیفِ آن شده نام خوش تو ببین آن را و یک بار دگر خوان
  10. pearan

    مشاعره عرفانی

    آن را که جای نیست همه شهر جای اوست درویش هر کجا که شب آید سرای اوست بی‌خانمان که هیچ ندارد بجز خدای او را گدا مگوی که سلطان گدای اوست
  11. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    ز بخشش از خدا شکی ندارم ای سحر به غیر از قطره ی اشکی ندارم ای سحر
  12. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    سحر محتاج یک واژه دعایم سیه رویم به وقت ربّنایم
  13. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    گناهش در سحرگه با خدا گفت به چشمان تر و هم بی ریا گفت
  14. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را
  15. pearan

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    سحر خواب از دو چشمانم ربوده گناهانم در در این عالم چه بوده
  16. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    اشاره غزل خواجه با غزاله تست صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب جز این قدر که فراموش می کند ما را
  17. pearan

    مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد

    دانی از زندگی چه می‌خواهم من تو باشم.. تو.. پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو.. بار دیگر تو
  18. pearan

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم خیمه بر بالای منظوران بالایی زدم خرقه‌پوشان صوامع را دو تایی چاک شد چون من اندر کوی وحدت گوی تنهایی زدم
  19. pearan

    **مشاعره با اشعار سهراب سپهری**

    دیرگاهی است در این تنهایی رنگ خاموشی در طرح لب است. بانگی از دور مرا می خواند، لیک پاهایم در قیر شب است
  20. pearan

    مشاعره با شعر سعدی

    تاب خوردم رشته وار اندر کف خیاط صنع پس گره بر خبط خود بینی و خود رایی زدم
بالا