نتایح جستجو

سلام الناز تبریز عضو فعال بخوان اشعار خوبت را به هر حال

نوای چنگ بدانسان زند صلای صبوح که پیر صومعه راه در مغان گیرد

اگر سنگ از سما بر من ببارد به مژگانم غبار غم زدایم

دوز واختا دولار تاختا – طاباق ادویه ایله اونداکی ننه م سانجیلانار زنجفیل اولماز بو « شهریار » ین طبعی کیمی چیممه لی چشمه کوثر اولا بیلسه دئمیرم ، سلسبیل اولماز نمیدونم چرا دکمۀ تشکر رو ندارم؟!

تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته کلی دیل اولماز اؤزگه دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز شهریار

شها به خون عدو ریختن شتاب مکن که خود هلاک شوند از حسد به خون شکم

دل از جفای تو گفتم به دیگری بدهم کسم به حسن تو ای دلستان نداد نشان لبان لعل تو با هر که در حدیث آید به راستی که ز چشمش بیوفتد مرجان

مجید آقا سلام عیدت مبارک به مشهد می روی ما را دعا کن به مشهد می روی سوغاتی آور دوتا خوبش برای ما سوا کن:gol:

مکن از خواب بیدارم خدا را که دارم خلوتی خوش با خیالش

خدا یار و نگهدار تو معمار که پیران می رود فعلن پی کار

بداهه گفتن اینجا کار سخت است مگر آن را که داور یار و بخت است

سلام از من همین پیران ساده که در اشعار تر از پا فتاده:mad:

امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشنست آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را دوش ای پسر می خورده‌ای چشمت گواهی می‌دهد باری حریفی جو که او مستور دارد راز را سعدی

درود من به معمار وفا دار خریدار ادب آمد به بازار:gol:

مرا که عزلت عنقا گرفتمی همه عمر چنان اسیر گرفتی که باز تیهو را

به آوا و زهرا سپاس و درود:gol: کسی غیر پیران در اینجا نبود؟

در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند بر آتش تو بجز جان او سپند مباد

سحر اینجا اگر بیتی سراید ز تنهایی خود پیران در آید

آرزو خانم توجه شما را به موضوع مشاعره جلب می کنم

مگر که لاله بدانست بی‌وفایی دهر که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد