نتایح جستجو

اگر عز وجاه است و گر ذل و قید من از حق شناسم، نه از عمرو و زید ز علت مدار، ای خردمند، بیم چو داروی تلخت فرستد حکیم

پیران همه در میکده و ما ذنبال شراب تلخ میگردیم!!! نوشته اصلي بوسيله .SAMAN. توبه کردم که دگر پست ندهم در همه عمر اتی اگر تاپیک زند، پست بدهد من چه کنم!؟ از روزی که اومدی زندگی سامون (سامان) گرفت عشق به مرد آشنا تو سینه باز جون گرفت :smile...

به آتی درود او که شعری سرود کنم صورت خود به سیلی کبود :smile:

تا اِتی به هردومشت خودنازد نام قبلی از قلم بیندازد

خوش آمدی تازه وارد عزیز! اینجا تاپیک مشاعره است وشما باحرف آخر بیت قبلی باید بیت شعری بیاورید جسارتم را ببخش...

سخن هر چه زین گوهران بگذرد نیابد بدو راه جان و خرد خرد گر سخن برگزیند همی همان را گزیند که بیند همی

ره به در از کوی دوست نیست که بیرون برند سلسلۀ پای جمع زلف پریشان اوست

داده فلک عنان ارادت به دست تو یعنی که مرکبم به مراد خودم بران گر کوششیت افتد پر داده ام به تیر ور بخششیت باید زر داده ام به کان

سحرگاهی نسیم از ما گذر کرد ز عطر نافه ای ما را خبر کرد

دارد حمید شعر فراوان ز واژه ی باران دارم امید مهر کماکان هماره ی یاران

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج سزد اگر همه دلبران دهندت باج

نمی‌دهند اجازت مرا به سیر و سفر نسیم باد مصلا و آب رکن آباد

چو الناز آورد شعر و ترانه ز تبریز آورم زیبا کرانه

شود چون بید لرزان سرو آزاد اگر بیند قد دلجوی فرخ

ره صد ساله پیمایی تو الناز به یک شب گرببینی خواب شیراز

رهروان کوی عشقیم و خمارِ دلبریم مست جامِ ساقی و بی ساغریم

کنند سرکیسه مردم را دو غولها کنند ای رحمتی پارو ز پولها

دل عاشق به دنیایی بیرزد سر عاشق جهانی را بلرزد

شب و تنهایی و بی در کجایی شده دلدارمن عشق خدایی

به قبولیای مدیریت تبریک می گم;):gol: