نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    English Talk

    OK that's a good idea I think A real decision is measured by the fact that you’ve taken a new action. If there’s no action, you haven’t truly decided:confused:
  2. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    من بار سنگینم ، مرا بگذار و بگذر نیکم ، بدم ، اینم ، مرا بگذار و بگذر
  3. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو میر عشقی عاشقان بسیار داری پیغمبری با جان عاشق کار داری
  4. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    من از تو ميمردم اما تو زندگانی من بودی تو با من ميرفتی تو در من ميخواندی وقتی که من خيابانها را بی هيچ مقصدی ميپيمودم
  5. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    مو سپيد آخر شدي اي برف تا سرانجامم چنين ديدي در دلم باريدي... اي افسوس بر سر گورم نباريدي
  6. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تا به كی باید رفت از دیاری به دیار دیگر نتوانم نتوانم جستن هر زمان عشقی و یاری دیگر
  7. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دلا در عاشقی ثابت قدم باش که در این ره نباشد کار بی اجر
  8. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    مرو ای همسفر! پشت سرت را هم نگاهی کن ببین این جا به خاک افتاده ام مانند جا پایت زمینگیرم ؛ زپا افتاده ام ؛ با این همه امّا برای آمدن آماده ام مانند جا پایت
  9. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
  10. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را
  11. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
  12. رجایی اشکان

    English Talk

    could you please suggest a subject to talk about it
  13. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    من به میدان رفاقت گذرم از سر خویش تا بدانی که این حاصل دوست داشتن است .
  14. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یک دست جام باده و یک دست زلف یار رقصی چنین میانۀ میدانم آرزوست
  15. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    تو به سارا سنگ زدی دل کلاغارو شکستی رفتی از پیش منو با اون غریبه ها نشستی:razz::w15:
  16. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    من درد تو را ز دست آسان ندهم دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
  17. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را دارم ای گل جهان با من است تو تا با منی جان جان با من است چو می تابد از دور پیشانی ات کران تا کران آسمان با من است
  18. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو مرا باز رساندی به یقینم، کافیست قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو گاه گاهی که کنارت بنشینم، کافیست گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم گاهی از دور تو را خوب ببینم، کافیست من همین قدر که با حال و هوایت-گهگاه- برگی از باغچه ی شعر بچینم، کافیست
  19. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    בلَـــمْ پُـــرْ اَزْ حَــرْفـــْهــآییســـْتْ کـــه هیچْــکَــسْ حـآضِــرْ بــه گــوشْـ دادَنَــشْ نیســـْتْ جُـــزْ בفْتَـ ــ ــرِخــ ــ ــآطــِرآتَـ ــ ــمْ . .
  20. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در سکوت دادگاه سرنوشت ، عشق بر ما حکم سنگینی نوشت ، گفته شد دلداده ها زهم جدا ، وای بر این دادگاه وحکم زشت !
بالا