نتایح جستجو

  1. abdolghani

    توسهم منی

    بعدلبخندزد وبسته ای دیگرراازجیبش بیرون کشید وگفت: - این هم مال خانم خودم! تشکرکردم وبعدبه خواست رامبدکادررابازکردم.یک ز نجیرطلا ویک قلب بسیارزیبای طلایی که بانگین های سفید تزیین شده بود ونام رامبدومی گل روی آن حک شده بود. - خیلی قشنگه رامبدمرسی! وقتی نگاهش کردم،چشمهای مشتاق وجذاش دلم...
  2. abdolghani

    تسلیت به اعضای باشگاه بخاطر از دست دادن عزیزشان

    منم بهتون تسلیت میگم ...روحشون شاد و قرین آرامش...:gol:
  3. abdolghani

    سلام مینه جان خوبی مینه جان می خواستم بگم ممکنه رمان تقدیراین بودکه ممکنه خیلی طول کشه...

    سلام مینه جان خوبی مینه جان می خواستم بگم ممکنه رمان تقدیراین بودکه ممکنه خیلی طول کشه تاادامه اش روبذارم فقط ناراحت نشو سعی می کنم همه روتایه جای برسونم وبذارم
  4. abdolghani

    مرسی مامانی فعلاً که این کیوردرودرست کردم دیگه رمانهام گذاشتنشون ول می کشه چون تواین چندروزخیلی...

    مرسی مامانی فعلاً که این کیوردرودرست کردم دیگه رمانهام گذاشتنشون ول می کشه چون تواین چندروزخیلی عقب موندم. مامانی هوای دخترت روداشته باش. راست مامانی وام دعاکن درم وتمام کنم ودیگه سراغش نرم.
  5. abdolghani

    سلا ممینه جون من الان یه مشکلی برام پیش ومده واون هم کیبوردم که داره می سوزه بایدعوضش کنم یه مدت...

    سلا ممینه جون من الان یه مشکلی برام پیش ومده واون هم کیبوردم که داره می سوزه بایدعوضش کنم یه مدت کوچولویی تایپ تقدیراین بودکه به تاخیرمی افته عزیزم فقط صبرکن و اسم دعا
  6. abdolghani

    سلام مامانی خوبی خداقوت عیدتون مبارک(البته ببخشید دیرشد) آره فعلا اگه خدابخواد مشکلی ندارم...

    سلام مامانی خوبی خداقوت عیدتون مبارک(البته ببخشید دیرشد) آره فعلا اگه خدابخواد مشکلی ندارم. الان فعلا یه خط پ=رسرعت اینترنت گرفتم که تنها مشکلی که برام درست کرده کیبوردمو کوچیک کویچ داره می سوزنونه نه تنها کیبورد ،موسو هم ازکارانداخته
  7. abdolghani

    سلام مامان گلی خسته نباشی مامانی ممکنه یک اخطاربه مینه جان بدید آخه من صدباربهؤ گفتم توتایپیک...

    سلام مامان گلی خسته نباشی مامانی ممکنه یک اخطاربه مینه جان بدید آخه من صدباربهؤ گفتم توتایپیک رمان پست نذاره
  8. abdolghani

    سلام ملی جان خوبی عزیزم می خواستم بپرسم چرارمانهایی که داره تایپ می شه توبخش رمانهای درجریان...

    سلام ملی جان خوبی عزیزم می خواستم بپرسم چرارمانهایی که داره تایپ می شه توبخش رمانهای درجریان ساخت اعلام نمی شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ببخشید امیدوارم ناراحت نشی ولی یکی رمان خودشما وچندتارمان دیگه هم هست
  9. abdolghani

    مینه جان عزیزم لطفا دیگه توتایپیک رما نپست نذارعزیزم ببین چندباردارم می گم نمی خوام نام کاربریت...

    مینه جان عزیزم لطفا دیگه توتایپیک رما نپست نذارعزیزم ببین چندباردارم می گم نمی خوام نام کاربریت مسدودبشه عزیزم لطفا دیگه پست نده توتایپیک تایپ کتاب نذارعزیزم خواهش کردم رعایت کن کارم داشتی پیغام خصوصی برام بفرست. راستی اگه جواب پیغامم روخواستی بدی رواسمم کلیک کن میره تومشخصات خصوصیم اونجا...
  10. abdolghani

    سلا ممینه خانم ببین توخوت نیستی والی امروز خیلی ازرمان تقدیراین بودکه روگذاشتم حالاهم رفت...

    سلا ممینه خانم ببین توخوت نیستی والی امروز خیلی ازرمان تقدیراین بودکه روگذاشتم حالاهم رفت تادوروزدیگه صبرداشته باش دوست عزیزدیگه ازاین رمان 185 صفحۀ دیگه مونده عزیزم فقط صبرداشت هباشید پیشنهادمی دم رما نفاصله قلبها وتوسهم منی روبخونید خیلی قشنگه.
  11. abdolghani

    رمان تقدیر این بود که ...

    55 به پیشنهاد مادرتصمیم گرفتم حامله شوم.به نظراواین بهترین راه برای دورکردن مهیا ازحریم زندگی ام بود.عقیده داشت باحضوربچه کیارش به من دلبسته ترمی شود ودیگرامکان نداردحتی بااعمال فشارمادرش مهیارادرکنارخودش بپذیرد.ازطرفی خودم نیزدرآرزوی بچه دارشدن بودم. می خواستم جای خالی دخترکوچکم رادوباره...
  12. abdolghani

    رمان تقدیر این بود که ...

    54 مادرمحکم برصورتش کوبیدامامن ستوارروی صندلی نشسته بودم.فکرمی کردم یادست کم منتظربودم دکترازراهی برای بهبود ومداواسخن پیش بکشد.امادکترتنهاسری ازروی تاسف تکان داد ومن دیگربه راستی باورم شد که یکی ازدودستم رابرای همیشه ازدست داده ام. وقتی بامادرازمطب خارج می شدیم نسخۀ دکترراکه برای عکس رادیولوژی...
  13. abdolghani

    رمان تقدیر این بود که ...

    53 بعدازتحویل سال کیارش هدایایی راکه برای ما آماده کرده بود به دستمان دادچیزی که ناراحت کننده بود این بود که برای من ومهیا پیراهنی شبیه به هم خریده بودکه تنها تفاوتشان دررنگ بود.رنگ پیراهن من بنفش ورنگ پیراهن اوصورتی. مهیا خوشحال ازاینکه کیارش بین من واوفرق نگذاشته است شادمانه پیراهن رابه اتاقش...
  14. abdolghani

    رمان تقدیر این بود که ...

    52 خانوادۀ تهرانی خودشان رابرای فرارسیدن سال نوآماده می کردند.تمام خدمتکارهابه نظافت مشغول بودند.خانم جان مدام تذکرمی داد وگوشزدمی کرد.انگارجشن عروسی کیانا نیزدریکی ازروزهای عیدبرگزارمی شد.مهیاهرروزدست سیاوش رادردست می گرفت وبه بهانه خریدبیرون می رفت ووقتی برمی گشت ماشین پربودازوسایلی که اوخریده...
  15. abdolghani

    رمان تقدیر این بود که ...

    51 صبح روزبعدکیارش به سراغم آمد. ازمادرخداحافظی کردم. خیلی دلم می خواست اورانیزهمراه خودمان می بردیم اما مادرچندان رغبتی ازخودنشان نداد. بایدوسایلمان راآماده می کردیم. چمدان هایمان رابستیم وازپله ها پایین رفتیم. مهیا جلویمان ظاهرشد.سیاوش دیگرراه می رفت وبسیارشیطان شده بود.مهیاسیاوش راروی زمین...
  16. abdolghani

    رمان تقدیر این بود که ...

    50 بالاخره روزعمل فرارسید ومن گرچه خودم راآماده کرده بودم امابه هرحال ترس ودلهره برقلبم مستولی شد ونتوانستم باآن روحیه ای که یک هفته تمام رویش کارکرده بودم به اتاق عمل بروم. خانم جان وکاملیا وکیانا هم آمده بودند. کیارش دستپاچه ومضطرب بودومدام دوروبردکترتاب می خوردوسفارش می کرد: (( دکتر،آیاپزشک...
  17. abdolghani

    رمان تقدیر این بود که ...

    49 وقتی کیارش برگشت نه شادبود ونه ناراحت وحالت چهره اش هیچ چیزرانشان نمی داد.مقابلش نشستم وچشم به دهانش دوختم.سیگاری به دست گرفت وآن راروشن کرد.تاخواست به آن پک بزند،سیگار راازدستش گرفتم ودرجاسیگاری خاموش کردم.بی تاب وبی حوصله گفتم: ((چه شد؟پس چراچیزی نمی گویی؟دکتربهت چه گفت که دست به سیگاربرده...
  18. abdolghani

    سلام ملی جان خیلی خیلی ممنون ولی ملی مشکل من اینجوری حل نمی شه من رمان درحال تایپ دارم عزیزم می...

    سلام ملی جان خیلی خیلی ممنون ولی ملی مشکل من اینجوری حل نمی شه من رمان درحال تایپ دارم عزیزم می ترسم جام کسی تایپشون کنه
  19. abdolghani

    سلام مینه جان خوبی خداقوت عزیزم فرداعصری اگه خدابخوات طرفهای ساعت 19 به بالا قسمتهای جدید رمان...

    سلام مینه جان خوبی خداقوت عزیزم فرداعصری اگه خدابخوات طرفهای ساعت 19 به بالا قسمتهای جدید رمان تقدیراین بودکه رو میذارم بیا بخون
  20. abdolghani

    سلام دوست عزیز خوشحالم یه نگاهی به رمان توسهم منی کردی ام اعزیزم هرکی یه نظری داره. شما...

    سلام دوست عزیز خوشحالم یه نگاهی به رمان توسهم منی کردی ام اعزیزم هرکی یه نظری داره. شما نبایدتوتایپیک رمان پست می دادی بااینکه من حتی توامضای خودم هم ذکرکردم پست ندید شما می تونی برام پیغام خصوصی بفرستی
بالا