نفس در سینه ساکت شو که اینک یار می آید
طبیب بی مروت بر سر بیـــــــــــــمار می آیـــــد
سحر برخیز و کوه و بیستون را آب و جــــارو کن
که شیرین بر سر جان کندن فرهاد می آیــــــــد
در درون ذهن من هرگز نميميرد کسي *** مرگ احساس مرا ماتم نميگرد کسي.....!؟
رفته ام من سال ها از خاطرات اين و آن *** يک سراغ ساده هم از من نميگيرد کسي .....!؟
درب ميخانه که باز است و دلم مست و خراب
در تمناي تو بودم تشنه ي جامي شراب
از چه رو ،معشوقه با ما اينچنين بد کرده است
ظلم دوران ،راه عاشق پيشگان ،سد کرده است
:gol::gol: :gol::gol:
تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمیدانم
وزین سرگشته مجنون چه می خواهی نمیدانم
در این درگاه بیچونی همه لطف است و موزونی
چه صحرایی چه خضرایی چه درگاهی نمیدانم