نتایح جستجو

مگو از دوری یاران . نباشی نازنین گریان بگو از خنده و شادی . نه از غربت . نه از حرمان ممنون بابت يادآوري، موقع ويرايش جا افتاده بود:gol:

يا رب نگاه کس به کسي آشنا نکن گر ميکني ، کَرم کُن واز هم جدا مکُن

من اي صبا ، ره رفتن به کوي دوست ندانم تو ميروي بسلامت ، سلام ما هم برسان

يكي پرسيد چرا شعرت غمينه نگاهت با يه دنيا غم عجينه چه ميدوني كه مو در خاطراتوم غمي داروم كه با شعرم قرينه

نامه را با آب انگوري طهارت مي دهم من نسخه ي مشکل گشاي دردِ هجران مي نويسم

من همان نايم كه گر خوش بشنوي ... شرح دردم با تو گويد مثنوي

دولت پیر مغان باد که باقی سهل است دیگری گو برو و نام من از یاد ببر

دلم تنگ است و كس درد دل تنگم نميداند به قانون غريبي هم غم ، آهنگم نميداند

ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز هر چه گویی چاره دانم کرد، جز تقدیر را

يارب مددي کن به پريشانيم امشب تا غم نشود باعث ويراني ام امشب بگذار که چون شمع غريبانه بسوزم تا فاش نگردد غم پنهاني ام امشب

مرا آرزو ديدن روي توست كه چشم دل و جان من سوي توست

تا نقش خیال دوست با ماست ما را همه عمر خود تماشاست

تو که چون سرو ، ز آسیب جهان آزادی چه غمی باشدت از حال گرفتاری ما :gol::gol::gol:

همسفر گشتي نسيم صبح و در وادي روان پشت سر منگر ،كه ياران شيون و غوغا كنند

نه دل مفتون دل بندي نه جان مدهوش دل خواهي نه بر مژگان من اشكي نه بر لب هاي من آهي