نتایح جستجو

  1. fahimeh89

    سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای آهسته می تراود از این غم ترانه ای باران شبیه کودکی ام پشت...

    سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای آهسته می تراود از این غم ترانه ای باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست دارم هوای گریــه، خدایــا! بهانـه ای... قیصر امین پور
  2. fahimeh89

    بـگوییـد ایـن قـدرعـوض نکـننـد رنـگ و روی ِ ایـن شـهرِ لـعنتـی را ... ایـن پیـاده رو هـا ...

    بـگوییـد ایـن قـدرعـوض نکـننـد رنـگ و روی ِ ایـن شـهرِ لـعنتـی را ... ایـن پیـاده رو هـا ... میـدان هـا ... رنـگ و روی ِ دیـوار هـا ... خـاطراتـم دارنـد از بیـن می رونـد [IMG]
  3. fahimeh89

    ای کاش آن نام را دوباره پیدا کنم ای کاش آن کوچه را دوباره ببینم آنجا که ناگهان یک روز نام...

    ای کاش آن نام را دوباره پیدا کنم ای کاش آن کوچه را دوباره ببینم آنجا که ناگهان یک روز نام کوچکم از دستم افتاد و لابه لای خاطره ها گم شد آنجا که یک کودک غریبه با چشم های کودکی من نشسته است از دور لبخند او چه قدر شبیه من است ! [IMG]قیصر امین پور
  4. fahimeh89

    باران

    دلتنگی یعنی؛ همین باران های بی امان، همین خیـابــان بلندِ خیــــس، همین آدم های در انتظار آخرین قطار عصر، همین چترهای سیاه روی سر... ... دلخستگی هم یعنی؛ همین من که دیگر زیر هیچ بارانی هم قدم نمیزنم
  5. fahimeh89

    (أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ))- به نیت قبولی حوائج خود و تمام دوستان شرکت کننده)

    :gol: أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ :gol:
  6. fahimeh89

    [IMG]

    [IMG]
  7. fahimeh89

    [IMG]

    [IMG]
  8. fahimeh89

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    هم قــــــــــد شدیم …خدا میداند چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم …...
  9. fahimeh89

    در من کودکی هست ایستاده بر بامِ خانه با دست‌هایِ باز با میل وحشیانه به پرواز در من کودکی هست...

    در من کودکی هست ایستاده بر بامِ خانه با دست‌هایِ باز با میل وحشیانه به پرواز در من کودکی هست نشسته بر لب حوضی‌ قدیمی‌ زیرِ پلک‌هایش موجی از ماهی‌ و دریا و ساحلی حقیقی‌ در من یک کودک جسور از تهِ تاریکی‌ خیز بر می‌دارد در آغوش می‌گیرد کسی‌ را که از تنهایی ترس دارد کسی‌ را که اندوهِ چشم‌هایش را هیچ...
  10. fahimeh89

    در من کودکی هست ایستاده بر بامِ خانه با دست‌هایِ باز با میل وحشیانه به پرواز در من کودکی هست...

    در من کودکی هست ایستاده بر بامِ خانه با دست‌هایِ باز با میل وحشیانه به پرواز در من کودکی هست نشسته بر لب حوضی‌ قدیمی‌ زیرِ پلک‌هایش موجی از ماهی‌ و دریا و ساحلی حقیقی‌ در من یک کودک جسور از تهِ تاریکی‌ خیز بر می‌دارد در آغوش می‌گیرد کسی‌ را که از تنهایی ترس دارد کسی‌ را که اندوهِ چشم‌هایش را هیچ...
  11. fahimeh89

    نامه عاشقانه من

    عاشق بی معشوق عابد بی معبود آدمها حیران سرگردان سردر گریبان یکی بدنبال عشق یکی فراری از عاشقی اینگونه بود که هر روز برتعداد دیوانگان شهر اضافه میشد همه مجنون و همه شیدا ... و باز داروغه هر شب بانگ بر می آورد آسوده بخوابید ،شهر در امن و امان است
  12. fahimeh89

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دستانِ من نمی‏توانند نه؛ نمی‏توانند هرگز این سیب را عادلانه قسمت کنند!‏ تو به سهم خود فکر می‏کنی من به سهم تو!‏
  13. fahimeh89

    خلوتی با خدا

    تمــام ِ غصـه هـاے دنیـآ را مے تـوان با یک جمله تحـمل کرد خدایــا ! مے دانــم کـه مے بینـے...
  14. fahimeh89

    *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ ***

    راهش را هم تقسیم کرد رفتنش به من رسید ، رسیدنش به دیگری . . .
  15. fahimeh89

    جمله های زیبا

    تــــا آخــر عمـــــرت مـــدیونی بـــﮧ کـسی کــﮧ بـــاعث شــدی بــــعد از تــــو دیگـــــﮧ عـــاشـق هیچــــکـس نشــــﮧ می فهــــمی؟ ایـــن بزرگــــتریـن گــــنــاهــته
  16. fahimeh89

    آیه الکرسی برای تعجیل در فرج امام زمان

    بسم الله الرحمن الرحیم الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُ هُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إ لا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وِ ماخَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُر سِیُّهُ...
  17. fahimeh89

    باد و باران دیگرحرفی بامن نمی زنند وگرنه حتما شعری داشتم که نم نمک درباد بخوانم پاییز مرا...

    باد و باران دیگرحرفی بامن نمی زنند وگرنه حتما شعری داشتم که نم نمک درباد بخوانم پاییز مرا به بادفراموشی سپرده ست وگرنه آوازی داشتم به باد بدهم کوچه های مهر دیگر مرابه چشم کودک دبستانی نمی بینند وگرنه حتما بهانه ای می یافتم تا مثل باد در کوچه ها بدوم...
  18. fahimeh89

    یادداشت کن !

    سردم است امشب سردم است از وقتی رفته ای همه چیز در حوالی من منجمد شده لبخندم سرد است نگاهم سرد است سرمای رفتنت از اشکهایم قندیلهای ممتدی ساخته قندیلهایی در امتداد یک تنهایی بیکران ببین چه سوزی در گریه هایم هست چه زخمی در شعرهایم هست ببین غمهای شبانه مرا من بی تو نمی توانم من بی تو ناتوانم برگرد...
  19. fahimeh89

    اي ستاره ها چه شد كه در نگاه من ديگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد؟ اي ستاره ها چه شد كه بر لبان...

    اي ستاره ها چه شد كه در نگاه من ديگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد؟ اي ستاره ها چه شد كه بر لبان او آخر آن نواي گرم عاشقانه مرد؟ فروغ فرخزاد
  20. fahimeh89

    کوچه های تنهایی

    اي ستاره ها چه شد كه در نگاه من ديگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد؟ اي ستاره ها چه شد كه بر لبان او آخر آن نواي گرم عاشقانه مرد؟ فروغ فرخزاد
بالا