برایت نوشتم :
" با تو بودیم دریا را
ناگهان باران زد
و تو ــ ساده ــ
بودن را
چه ناز معنا کردی..."
.
.
.
تو جوابم دادی : "باران که زد
بودنم تا......تو.....ریشه دوانید..."
.
.
.
یادت...
همیشه می دیدمش ...
کنارش بود
حتی در چشمانش !
و... سه نقطه پر از واژه های نا آشنا
چیزی همانند احساسش
و باورش در نقطه سر خط !
و دوباره گم کردنش در نیمه ی پاک شده ی واقعیت ها ...
سخت است
عادت به ندیدن !
و دفتری پر از نقطه های سر خط
بی هیچ واژه ای...
گفتند:
دیوانه ام !!
و من خندیدم ...
به همه تردیدشان !!!
نگاهم کردند
و من اما ...
درگیر افکار پراکنده و اندیشه هایی مبهم بودم ...
نگاهی کردم و ..
و خندیدم !!!
و در نبودن های پر از دیوانگی
در جستجوی تنهایی سرگردان خویش
گم شدم !!
....؟؟!!
نمی دانستم کجا بودم !
اما به بودن شک کرده...
گفتند:
دیوانه ام !!
و من خندیدم ...
به همه تردیدشان !!!
نگاهم کردند
و من اما ...
درگیر افکار پراکنده و اندیشه هایی مبهم بودم ...
نگاهی کردم و ..
و خندیدم !!!
و در نبودن های پر از دیوانگی
در جستجوی تنهایی سرگردان خویش
گم شدم !!
....؟؟!!
نمی دانستم کجا بودم !
اما به بودن شک کرده...
گفتند:
دیوانه ام !!
و من خندیدم ...
به همه تردیدشان !!!
نگاهم کردند
و من اما ...
درگیر افکار پراکنده و اندیشه هایی مبهم بودم ...
نگاهی کردم و ..
و خندیدم !!!
و در نبودن های پر از دیوانگی
در جستجوی تنهایی سرگردان خویش
گم شدم !!
....؟؟!!
نمی دانستم کجا بودم !
اما به بودن شک کرده...
همیشه می دیدمش ...
کنارش بود
حتی در چشمانش !
و... سه نقطه پر از واژه های نا آشنا
چیزی همانند احساسش
و باورش در نقطه سر خط !
و دوباره گم کردنش در نیمه ی پاک شده ی واقعیت ها ...
سخت است
عادت به ندیدن !
و دفتری پر از نقطه های سر خط
بی هیچ واژه ای...
همیشه می دیدمش ...
کنارش بود
حتی در چشمانش !
و... سه نقطه پر از واژه های نا آشنا
چیزی همانند احساسش
و باورش در نقطه سر خط !
و دوباره گم کردنش در نیمه ی پاک شده ی واقعیت ها ...
سخت است
عادت به ندیدن !
و دفتری پر از نقطه های سر خط
بی هیچ واژه ای...
برایت نوشتم :
" با تو بودیم دریا را
ناگهان باران زد
و تو ــ ساده ــ
بودن را
چه ناز معنا کردی..."
.
.
.
تو جوابم دادی : "باران که زد
بودنم تا......تو.....ریشه دوانید..."
.
.
.
یادت...
بعد از آنکه
شب آمد و شب رفت ...
ستاره ای در دستهایت گذاشتم و گفتم:
«یادم تو را برای همیشه فراموش!»
به خودم که آمدم، دیدم
هم تو رفته ای و هم آن ستاره را از دست داده ام !
حالا ...
هر چه...