نتایح جستجو

  1. anahita1370

    معماری با مصالحی از جنس دل

    بیا برویم! آن سوی هر چه حرف و حدیث امروز است؛ همیشه سکوتی برای آرامش و فراموشی ما باقیست....
  2. anahita1370

    رد پای احساس ...

    موجي در اوج بالا آمد ... از سرم گذشت ... به دريا بازگشت ... و من بيشتر در ماسه ها فرو رفتم ...!
  3. anahita1370

    رد پای احساس ...

    جانا چه شد دیوانگی سرمستی و دلدادگی از هجر بی پایان تو از عشق بی سامان تو با جان و دل من سوختم پروانگی آموختم یا را چه شد احساسها .
  4. anahita1370

    رد پای احساس ...

    نه این شمع روشن نه من که خواب ندارم هیچ چیز به یاد تو نیست ...!
  5. anahita1370

    رد پای احساس ...

    دوری فقط تعبیری ست که فاصله ها از ما دارند،اما بی خبرند از نزدیکی دلهایمان!
  6. anahita1370

    پاهايم را روي ردپاي تو مي گذارم ... شايد فكر كنم داريم پابه پا راه مي رويم ! نه ... پاهايم...

    پاهايم را روي ردپاي تو مي گذارم ... شايد فكر كنم داريم پابه پا راه مي رويم ! نه ... پاهايم را مي گذارم تا گرگ بيابان ردپايت را نشناسد ! شايد هم گذاشتم تا تو را پيدا كنم ...!
  7. anahita1370

    پرنده بود و آسمان ! سکوت بود و جاده و خطی که می رفت ... من بودم و تو ! باران بود و آغوش گرمت...

    پرنده بود و آسمان ! سکوت بود و جاده و خطی که می رفت ... من بودم و تو ! باران بود و آغوش گرمت که چتر من شد ... باز هم جاده ... . . . جاده پا برجاست و رد پای من و تو را می نگرد ! پرنده هست و آغوش آسمان را رها نمی کند ... باران هست واشکهای مرا می شوید ... می بینی بی وفا ؟! تنها من ،...
  8. anahita1370

    رد پای احساس ...

    مدتی‌ست دیگر صدايم را نمی‌شنوی صدایت را نمی‌شنوم درست از همان روز که گفتی تنهایت نمی‌گذارم ... می‌نويسم شاید بخوانی اما حالا دیگر خواندنت هم دردی را از من دوا نمی‌کند می‌دانی روزها می‌گذرند ماه ها می‌گذرند و سال‌ها نیز خواهند گذشت اما چيزی در من تغيير نمی‌کند ... هیچ چيز انگار كه...
  9. anahita1370

    مدتی‌ست دیگر صدايم را نمی‌شنوی صدایت را نمی‌شنوم درست از همان روز که گفتی تنهایت نمی‌گذارم ...

    مدتی‌ست دیگر صدايم را نمی‌شنوی صدایت را نمی‌شنوم درست از همان روز که گفتی تنهایت نمی‌گذارم ... می‌نويسم شاید بخوانی اما حالا دیگر خواندنت هم دردی را از من دوا نمی‌کند می‌دانی روزها می‌گذرند ماه ها می‌گذرند و سال‌ها نیز خواهند گذشت اما چيزی در من تغيير نمی‌کند ... هیچ چيز انگار كه...
  10. anahita1370

    رد پای احساس ...

    پاهايم را روي ردپاي تو مي گذارم ... شايد فكر كنم داريم پابه پا راه مي رويم ! نه ... پاهايم را مي گذارم تا گرگ بيابان ردپايت را نشناسد ! شايد هم گذاشتم تا تو را پيدا كنم ...!
  11. anahita1370

    رد پای احساس ...

    پرنده بود و آسمان ! سکوت بود و جاده و خطی که می رفت ... من بودم و تو ! باران بود و آغوش گرمت که چتر من شد ... باز هم جاده ... . . . جاده پا برجاست و رد پای من و تو را می نگرد ! پرنده هست و آغوش آسمان را رها نمی کند ... باران هست واشکهای مرا می شوید ... می بینی بی وفا ؟! تنها من ،...
  12. anahita1370

    تولدهsanaz sa عزیزم

    تولدت مبااااااااااااااااااارک عزیزم همراه با بهترین آرزوها
  13. anahita1370

    [IMG]

    [IMG]
  14. anahita1370

    تایلوهای نقاشی

    تایلوهای نقاشی
  15. anahita1370

    تابلوهای نقاشی

    تابلوهای نقاشی
  16. anahita1370

    تابلوهای نقاشی

    تابلوهای نقاشی
  17. anahita1370

    تابلوهای نقاشی

    تابلوهای نقاشی
  18. anahita1370

    تابلوهای نقاشی

    نقاشی های رویایی نقاشی های رویایی
  19. anahita1370

    تابلوهای نقاشی

    نقاشی های رویایی نقاشی های رویایی
  20. anahita1370

    [IMG]

    [IMG]
بالا