نتایح جستجو

  1. anahita1370

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم دیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدم با آن همه آزادگی بر زلف او عاشق شدم ای وای اگر صیاد من غافل شود از یاد من قدرم نداند فریاد اگر از کوی خود وز رشته ی گیسوی خود بازم رهاند در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم؟ گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم وای به...
  2. anahita1370

    معماری با مصالحی از جنس دل

    گاهی غریبه ای گاهی غریب. گاهی آدم های کنارت را نمی شناسی،گاهی خودت را کنار آدم ها. گاهی حرف های نگفته داری، گاهی حرف های نگفتنی. کدامش سخت است؟ اینکه درگیر خودت باشی که در زیر و بم خاطراتت به گوشه ی دنجی رسیده ای، از مسیری تاریک عبور کرده ای، جایی گم شده ای، کنج نگاهی جا...
  3. anahita1370

    معماری با مصالحی از جنس دل

    امروز هم گذشت و نیامدی ناشکر نیستم فردا هم روز خداست
  4. anahita1370

    گفتگوهای تنهایی

    اینها چه می دانند ؟ هیچ ! اگر می دانستند که در “آسمانها” چه “عالمی” با “تو” دارم که گله از سر به هوائیم نمی کردند
  5. anahita1370

    گفتگوهای تنهایی

    خــــــــــــدایـــــــــــا خستّـــــــــــــه ام نـــــــــــه از خــــودم از آن کســـــــــــــی کـــه مـــــــــــــــــــرا غـــــــــــــــــــــــــرق خــــــــــــــــــــــــــــــــودش کـــــــــــــــرد اما نـجــــــــــــاتم نــــــــــداد
  6. anahita1370

    گفتگوهای تنهایی

    تابستان را که داغ نیامدن کردی پاییز را سرد نبودن نکن گناه دارد
  7. anahita1370

    گفتگوهای تنهایی

    شاید دل من عروسکی از چوب است مثل قصه ی پینوکیو محبوب است اما چه دماغی دارد این بیچاره!!! از بس که نوشته "حالــــــــم خوب است"
  8. anahita1370

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    درد یعنی: سرت به همون سنگی بخوره که یه روزی به سینه میزدی !
  9. anahita1370

    رد پای احساس ...

    وقت آن شد كه از تو بنويسم اي سپرده مرا به دست خيال اي نشسته به سوگ دلتنگي اي رميده، اي آرزوي محال؛ وقت آن شد كه خاطراتت را گرد شمع غمت بسوزانم گرچه "دل زنده شد به عشق" ِ تو ، ليك بايد اين عشق را بميرانم...
  10. anahita1370

    آیه الکرسی برای تعجیل در فرج امام زمان

    بسم الله الرّحمن الرّحیم الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إ لّا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وِ ماخَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلّا بِما شاءَ وَسِعَ کُر سِیُّهُ...
  11. anahita1370

    تابلوهای نقاشی

    آثاری از استاد فرشچیان آثاری از استاد فرشچیان
  12. anahita1370

    تابلوهای نقاشی

    واقعا عالی بود ممنون استارتر عزیز
  13. anahita1370

    مرسی از عکس های زیبا

    مرسی از عکس های زیبا
  14. anahita1370

    [IMG]

    [IMG]
  15. anahita1370

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    ((خداوند)) تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمیشود. تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت. تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر بر میدارد. تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند. وقتی همه پشت کردند اغوش میگشاید. خدا را برایت آرزو دارم
  16. anahita1370

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان میکنم ببخش.
  17. anahita1370

    جمله های زیبا

    خلوتم را نشكن شاید این خلوت من كوچ كند به شب پروانه به صدای نفس شهنامه به طلوع اخرین افسانه و غروبی كه در ان نقش دیوانگی یك عاشق بر سر دیواری پیدا شد. خلوتم را نشكن خلوتم بس دور است ز هوای دل معشوق سهند خلوتم راه درازی ست میان من و تو خلوتم مروارید است به دست صیاد...
  18. anahita1370

    خلوتی با خدا

    خندم می گیرد از تقلایت ای دنیا که چگونه در پی آنی که زمینم بزنی. ای دنیای پر از سراب این را بدان: اگر تمام غم هایت را بر دلم فرو ریزی، هرگز در مقابلت کمر خم نخواهم کرد. اگر تمام دردها و رنج هایت را بر سرم آوری، هرگز در مقابلت زانو نمی زنم. اگر تمام سختی ها را زمینه راهم کنی، هرگز زندگی را در...
  19. anahita1370

    *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ ***

    عاشقم، اهل همین کوچه ی بن بست کناری که تو از پنجره اش پای بر قلب منِ دیوانه نهادی تو کجا ؟ کوچه کجا؟ پنجره ی باز کجا؟ من کجا؟ عشق کجا؟ طاقتِ آغاز کجا؟ تو به لبخند و نگاهی … منِ دلداده به آهی بنشستیم، تو در قـلب و منِ خسته به چاهی گُنه از کیـست؟ از آن پنجره ی باز؟ از آن لحظه ی...
  20. anahita1370

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تلنگري آرام مثل خوردن قطره های باران به شیشه دلم، منو از وجود گوهری در پشت دریچه بی پرده قلبم آگاه کرد، درست مثل لحظه ای که شبنم از برگ گل می افته برخود لرزيدم... مثل برگی در مسیر تندباد سست شدم و مثل قطره شبنم بر خاک افتادم...
بالا