نتایح جستجو

  1. *zahedan

    مشاعره با اشعار بداهه ...

    يک دلي دارم غريب و عاشق روي شما هر زماني شيفته، سرگشته در کوي شما خون که ميگردد برگهايم بنام عشق و ناز از رگ گردن هدايت ميشود سوي شما تا شود تزريق انواع محبت در فضا بوسه ها دارم شناور بر لب جوي شما
  2. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    ياران چه غريبانه ، رفتند از اين خانه هم سوخته شمع ما ، هم سوخته پروانه متشکرم ازحضور مهربانتان واز سروده هاي زیبايتان:gol: شب خوش
  3. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    در اين شب پر از غم ، در اين شب خدايي جان در تنم نمانده ، ميسوزم از جدايي چون صبر ميتوان كرد اندر فراق و هجرت آن دل كه لحظه اي غافل زياد و فكرت چقدر شب و شب شد تو اين شعرها:)
  4. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    يارا گمان مبر كه چنين زار بوده ام گر بيگنه به گوشه زندان غنوده ام عيبم مكن به جهل كه با دست بسته نيز صدها گره به پنجه دندان گشوده ام
  5. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    ماندیم و سرودیم .در این گوشه ی خلوت هیهات ازاین ، شور و ، از این عشق و ، محبت
  6. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    هوايي شد دلم ، از بهر رفتن نوشتم درد دل را ، ناشيانه هر آنچه دل بگويد ، مي نويسم ببخشا ،گر شده بس عاميانه
  7. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    در صدر روم است ترا منزل و جائي باشد که به ما هديه کني عشق و صفائي ما منتظر شعر تو هستيم و سرائي چون دير کني داد زنم : اي دوست کجائي ! ؟ خوش اومدي دوباره دوست عزيز :gol:
  8. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    راه ما ميخانه و مقصد دل ياران ماست کج نشسته، دلشکسته راست ميگوئيم راست يك دفعه تذكر سر سختي به من داد كه شعر في البداهه ننويسم:gol: شما هم يه زماني دددددد زياد ميدادي:)
  9. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    داني چگونه باشد از دوستان جدائي چون ديده اي كه ماندخالي ز روشنائي
  10. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    وقت تنگ است ولي غصه ز حد افزون است باز کن پنجره را تا نفسي تازه کنيم آره ولي بايد منت " نغمه ايراني" رو هم تحمل كني:)
  11. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    دلا شب ها نمي نالي به زاري سر راحت به بالين مي گذاري توصاحب درد بودي ناله سر کن خبر از درد بي دردي نداري
  12. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    درچمن چون شاخ گل نازک تني افتاده است سايه نيلوفري بر سوسني افتاده است اين تاپيك قشنگ را ( شعر في البداهه) هم دوستان زحمت شو كشيدند ولي قوانين شو نگفتن ولي سعي كنيم گاهي هم شعر في البداهه اينجا بنويسيم فكر كنم از اينجا پر بارتر بشه http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.p...�ر-بداهه
  13. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    واي از دست رفيقي که دل ما ببرد واي از دست طبيبي که غم ما نخرد
  14. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    ديده از ديدار خوبان بر گرفتن مشکل است هر که را اين نصيحت ميکند بي حوصلست
  15. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    روزي تو خواهي آمد از كوچه هاي باران تا ازدلـــــــم بشويي غمهاي روزگـــــاران
  16. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    حکیمان دوري را شرط دوستي گفته اند حکمتت کو که چنين ناله ز دوري کرده اي؟
  17. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    ملکا ، مها ، نگارا ، صنما ، بتا،بهارا متحيرم ، ندانم ، که تو خود ، چه نام داري ....؟
  18. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    دل در گرو دوست نهادن چه سهل است کندش از بر دوست محال است محال
  19. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تو از توصيف من بيروني اي دوست تو در عمق دلم ميموني اي دوست ممنون:gol:
  20. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تو چه ارمغاني آري که به دوستان فرستي؟ چه ازاين "به" ارمغاني که تو خويشتن بيايي؟ سلام به شما خوش اومدي دوست عزيز:gol:
بالا