نتایح جستجو

  1. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    در پرده اسرار کسی را ره نیست زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست
  2. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    تا نقش خیال دوست با ماست دلا ما را هم عمر خود تماشاست دلا وانجا که مراد دل برآرید ای دل یک خار به از هزار خرماست دلا
  3. baran-bahari

    رباعی و دو بیتی

    ای من همه بد کرده و دیده ز تو نیک بد گفته همه عمر و شنیده ز تو نیک حد بدی و غایت نیکی این است کز من به تو بد به من رسیده ز تو نیک
  4. baran-bahari

    شعر نو

    وقتي مُردم اسكلتم را رنگ بزنيد و به آزمايشگاه مدرسه اي هديه كنيد خودم براي همه توضيح مي دهم : بچه ها اين جاي خالي قلب است كه با كوچكترين بي احتياطي آتش مي گيرد اين كمر خم شده ايست كه سال ها سايه اش را كول كرد و اين پاي قلم شده ايست كه وقتي شعر مي نوشتم دَر را...
  5. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش از بس که دست می‌گزم و آه می‌کشم آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش
  6. baran-bahari

    رباعی و دو بیتی

    گر می نخوری طعنه مزن مستان را بنياد مکن تو حيله و دستان را تو غره بدان مشو که می می نخوری صد لقمه خوری که می غلامست آن را
  7. baran-bahari

    دست‌نوشته‌ها

    سوال !سوال! سوال؟:w20: بيش از هفتاد درصد شعارهاي اسلامي روي ديوارهاي شهرهاي ايران و به ويژه تهران در مورد حجاب زنان است!!!!! «خواهرم حجاب تو کوبنده تر از خون من است» و در چند سال اخير، «حجاب تجلي حيا در زن» و «حجاب مصونيت مي آورد نه محدوديت». {خواهرم، حجاب تو ارزنده تر از خون...
  8. baran-bahari

    دست‌نوشته‌ها

    من به سرنوشت محتوم و رنجور خویش می خندم که چونان سرنوشت نسلی سوخته، رویاهای بی شمارش را از آغوش مادر به چهار دیواری مدرسه برد. در کوچه پس کوچه های کودکی اش، رنج را مزمزه کرد. مغز جوانی اش را درس خورد و عاقبت با سر به حصار کنکور اصابت کرد..... برهنگی دانشگاه را تجربه کرد و لذت بیکاری را. و برای...
  9. baran-bahari

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    دو ركعت نماز حاجت نذر ضامن اهو ديوارا،اينه بندون،زائرا واله وحيرون من هواي گريه دارم،مثل ازداحام بارون باز چقدر دلم گرفته، دو ركعت نماز حاجت گوش بده به درد دل هام،من همين جام توي ساحت منو اين دل شكسته هر دو سرشار نيازيم كنار تربت پاكت،قصر ارزو مي سازيم اينجا از نور وجودت، پلك شب هميشه بازه حتي...
  10. baran-bahari

    دست‌نوشته‌ها

    خوب غزه پيروز شد اي كساني كه دم از حقوق بشر مي زنيد بهتر گشتي در شهر خودتون بزنيد نياز به چشم بصيرت نيست نگاه كنيد مدافعان حقوق فلسطين اگه خيلي فرصت دارين بهتر مثل من سري به دادگاه هاي شهر تون بزنيد شما كه فقط حرف مي زنيد لطفا درباره حقوق زن هم مطالعه كنيد تا بدانيد كه يك مرد مي تواند چند زن رو...
  11. baran-bahari

    رباعی و دو بیتی

    درویش که می خورد به میری برسد ور روبهکی خورد به شیری برسد گر پیر خورد جوانی از سر گیرد ور زانکه جوان خورد به پیری برسد
  12. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    مژده‌ ای دوست که آن مونس جان می‌آید چه توان گفت چو آن جان جهان می‌آید به تمنای وصال تو به هر شام فراق رشته های گهر از چشم روان می‌آید
  13. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
  14. baran-bahari

    شعر نو

    روی دفترهایم، روی میز تحریرم، روی درختان، روی ماسه، روی برف، نام تو را می نویسم. روی همه ی صفحه های خوانده شده، روی صفحه های سفید، روی سنگ و خون و کاغذ یا خاکستر، نام تو را می نویسم. روی جنگل و کویر، بر آشیانه ها و گلهای طاووسی، نام تو را می نویسم. روی همه ی تکه پاره های آسمان لاجوردی، روی...
  15. baran-bahari

    شعر نو

    هجومِ فاجعه تبعيض مرگ استبداد فغان از اين همه نامردمي، فغان ... فرياد ! دلي شكسته، تني خُرد، پيكري خونين نفس... نفس زدنِ كوچه در برابرِ باد در امتدادِ هياهوي اين مترسك‌ها در اين حواليِ بي‌سرزمينِ مرگ‌آباد : درخت‌هاي سَتَروَن كلاغ مي‌زايند ( كلاغ : منشاء يك نوعِ ديگرِ فرياد ) جدالِ بي سببي...
  16. baran-bahari

    شعر نو

    سلام دسته ی گنجشک های تکراری خوش آمدید به این قصه ی سپیداری به قصه ای که نباید شنید ، باید دید حدیث بوالهوسی های مردِ درباری شما در اوجِ پریدن ترانه می خوانید ندیده اید زمین را هنوز انگاری که دختری وسطِ این پیاده رو یخ زد کنارِ دسته ی کبریت های نم داری چرا صدایی از این شهر بر نمی آید چرا نمی...
  17. baran-bahari

    شعر نو

    تابیده همچون کرمی در پیله اش تازیانه ها را از فرط یاد آوری در پیش روی خود همواره می بیند به خود می پیچد در پیله می میرد
  18. baran-bahari

    غزل و قصیده

    دوستان من اين غزل روخيلي دوست دارم تقديم به همه شما بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی دم عیسیست پنداری نسیم باد نوروزی که خاک مرده بازآید در او روحی و ریحانی به جولان و خرامیدن درآمد سرو بستانی تو نیز ای سرو روحانی بکن یک بار جولانی به هر کویی پری...
  19. baran-bahari

    فال حافظ

    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب بنال هان که از این پرده کار ما به نواست مرا به کار جهان...
  20. baran-bahari

    رباعی و دو بیتی

    چون ابر به نوروز رخ لاله بشست برخیز و بجام باده کن عزم درست کاین سبزه که امروز تماشاگه ماست فردا همه از خاک تو برخواهد رست
بالا