نتایح جستجو

  1. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    ماه فرو ماند از جمال محمد .. سرو نباشد به اعتدال محمد
  2. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    نه قوتي كه توانم كنار جُستن از او .. نه قدرتي كه به شوخيش در كنار كشم
  3. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    اي گل خوش نصيب من بلبل خويش را مسوز كز سر صدق مي كند شب همه شب دعاي تو
  4. baran-bahari

    بشنو از ني چون حكايت ميكند...

    رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن * * * ترک من خراب شبگرد مبتلا کن ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها * * * خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی * * * بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده * * * بر آب دیده ما صد جای آسیا کن خیره کشی است ما را...
  5. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    روشني طلعت تو ماه ندارد .. پيش تو گل، رونق گياه ندارد
  6. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    بس که من دل را به دام عشق خوبان بسته‌ام وز نشاط عشق خوبان توبه‌ها بشکسته‌ام
  7. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    مجمع عشاق را قبله‌ی رخ یار بس چون به نماز اندرید روی به پس کم کنید قافله‌ی عاشقان راه ز جان رفته‌اند گر ز وفا آگهید قصد فرس کم کنید روی نبینیم ما دیدن سیمرغ را نیست چو مرغی کنون ز آه و نفس کم کنید گر نتوانید گفت مذهب شیران نر در صف آزادگان عیب مگس کم کنید
  8. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تو در حسن و ملاحت همچنان لیلی شدی عاشق مسکینت ای دلبر همی مجنون شود خاک درگاه تو ای دلبر اگر گیرد هوا توتیای حور و چتر شاه سقلاطون شود
  9. baran-bahari

    رباعی و دو بیتی

    صد بار به سنگ کینه بستند مرا از خویش غریبانه گسستند مرا گفتند همیشه بی ریا باید زیست آئینه شدم ، باز شکستند مرا
  10. baran-bahari

    فال حافظ

    یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست حالیا خانه برانداز دل و دین من است تا در آغوش که می‌خسبد و همخانه کیست باده لعل لبش کز لب من دور مباد راح روح که و پیمان ده پیمانه کیست دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو بازپرسید خدا را که به پروانه کیست می‌دهد هر کسش افسونی و...
  11. baran-bahari

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    مادر در انديشه سبز تو باز رويش كردم مادر در مسير جاودانگي تو باز همچو خاطره زنده شدم با حضور تو پر گشودم پر گشودم تا بي نهايت تا دوست تا مهربان جاودان وا‍‍‍ژه ها را گم كرده ام تا از توگويم بيان كدام واژه ارزش بوسيدن دستانت را دارد كدام واژه مهرباني را در گستر دگي وجودت بيان ميكند مادر زخم هاي...
  12. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست حالیا خانه برانداز دل و دین من است تا در آغوش که می‌خسبد و همخانه کیست
  13. baran-bahari

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    باشکوهی! مثل ِ آوازِ عشایر وقتِ کوچ مثل ِ رقصیدن ِ مردای گرسنه ی بلوچ! مثلِ ِ نقش ِ کاشی کاری رو یه طاق آجُری! مثل ِ ضربای دُهُـل تو یه ترانه ی لری! تو قشنگی! مث ِ‌برق ِ سینه ریز ِ نقره کوب! مث ِ لهجه ی زُلال ِ ماهیگیرای جنوب! مث ِ یه دف زنِ کـُرد، یا یه سوار ِ ترکمن! نمی ذاری تن بدم به ننگ ِ...
  14. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    وقت آن آمد که ساغر پر کنیم از خون دل کز می لعلت تهی شد جام حسرت نوش چشم چشم و دل ، نادیده ، بر آن حسم پنهان عاشق اند آفرین بر بینش دل ، آفرین بر هوش چشم
  15. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست نقشی بلند تر زده ایم ، آن نگار کو
  16. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    ما درس صداقت و صفا می‌خوانیم آیین محبت و وفا می‌دانیم زین بی‌هنران سفله ای دل! مخروش که انها همه می‌روند و ما می‌مانیم
  17. baran-bahari

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    افسوس که صاحب نفسی پیدا نیست فریاد که فریادرسی پیدا نیست بس لابه نمودیم و کس آواز نداد پیداست که در خانه کسی پیدا نیست
  18. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    تو بحر لطافتی و ما همچو کفیم آنسوی که موج رفت ما آنطرفیم آن کف که به خون عشق آلودستی بر ما میزن که بر کفت همچو دفیم
بالا