نتایح جستجو

  1. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش
  2. baran-bahari

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    خطی رنگین دعایت می‌کنم جانا نمی‌دانم تو می‌دانی ز یاد بوی زلف تو پریشانم تو می‌دانی الا باد سحرگاهی چو آگاهی ز احوالم رسان بر کوی دلدارم که خواهانم تو می‌دانی بباید هم نوشت آخر ز سرمشق شقایقها خطی رنگین ز خون دل به دیوانم تو، می‌دانی خدایا خیل مشتاقان چو در صدرند در مجلس مرا تاب و توان نبود...
  3. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    من را به غير عشق به نامي صدا نکن غم را دوباره وارد اين ماجرا نکن بيهوده پشت پا به غزلهاي من نزن با خاطرات خوب من اينگونه تا نکن
  4. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    ما حاصل عمری به دمی بفروشیم صد خرمن شادی به غمی بفروشیم در یک دم اگر هزار جان دست دهد در حال به خاک قدمی بفروشیم
  5. baran-bahari

    شعر نو

    من همان اشرف ِ مخلوقاتم که در این وادیِ غربت سرگردانم! من همان مرغک ِ باغ ِ ملکوتم که دراین عالم ِ خاکی سرگردانم! قفسم دلهره و تشویش است. کوله بارم خالی ست. نَفَسم آه ِ ندامت دارد. من همان اشرف ِ مخلوقاتم! ...................................... نام ِ من " انسان" است من همانم که ملائک روزِ خلقت...
  6. baran-bahari

    بشنو از ني چون حكايت ميكند...

    ای اهل مناجات که در محرابید منزل دور است یک زمان بشتابید وی اهل خرابات که در غرقابید صد قافله بگذشت و شما در خوابید
  7. baran-bahari

    رباعی و دو بیتی

    گویند که معشوق تو زشتست و سیاه گر زشت و سیاهست مرا نیست گناه من عاشقم و دلم بر او گشته تباه عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه
  8. baran-bahari

    داستان هاي كوتاه

    پنج شنبه روز خيس شدن زير باران بود ونگاه كردن به سنگ قبر ها بزرگ وكوچك صداي بازي بچه ها كه گرد هم لي لي بازي مي كردن ومادر ها مثل پنج شنبه هاي قبل براي تازه وارد ها اش مي پختن وقتي كسي مي امد همه جمع مي شدن مي خواستند ببين از بستگانشان هستند بچه ها كه از شادي بالا مي پريدن و فكر مي كردن كه...
  9. baran-bahari

    فال حافظ

    گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است گو شمع میارید در این جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است در مذهب ما باده حلال است ولیکن بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است در مجلس ما عطر میامیز که...
  10. baran-bahari

    رباعی و دو بیتی

    ای آنکه بجز تو نیست فریادرسی غیر از کرمت نداد کس داد کسی کار من مستمند بیچاره بساز کان بر تو به هیچ آید و برماست بسی
  11. baran-bahari

    داستان هاي كوتاه

    شب فرا رسيده انگار كه روز عجله اي براي صبح شدن نداره و زمين زير پا هاي عابر ها له مي شه صداي گام هاي ادم ها هميشه ازارش مي داد از همان روزي كه ادم روي اون پا گذاشته بود تا حالا خيري از ادم نديده بود اجساد ادم ها كه مجبور بود براي ناراحت نشدن اون ها در خودش مخفي كنه بعضي روز ها انقدر حالش از ادم...
  12. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
  13. baran-bahari

    داستان هاي كوتاه

    سارا تازه يادش افتاده بود كه فردا روز تولدش اخرين كادوي كه گرفته بود يك عروسك با موهاي طلايي بود بيست سال پيش وقتي كه تنها ده سالش بود. اتاق با هجومي از تنهايي سارا ترسيده بود انگار كه مي خواست فرار كنه سياهي تو اتاق از ديوارها بالا مي رفت ايينه باز خودش رو گم كرده بود سارا بود با كوله باري از...
  14. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
  15. baran-bahari

    رباعی و دو بیتی

    ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم وین یکدم عمر را غنیمت شمریم فردا که ازین دیر فنا درگذریم با هفت هزار سالگان سر بسریم
  16. baran-bahari

    مشاعرۀ سنّتی

    در پرده اسرار کسی را ره نیست زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست
  17. baran-bahari

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    یک قطره آب بود با دریا شد یک ذره خاک با زمین یکتا شد آمد شدن تو اندرین عالم چیست آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
  18. baran-bahari

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    در پرده اسرار کسی را ره نیست زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست
  19. baran-bahari

    بشنو از ني چون حكايت ميكند...

    بیکار مشین درآ درآمیز شتاب بیکار بدن به خور برد یا سوی خواب از اهل سماع میرسد بانک رباب آن حلقه‌ی ذاهل شدگان را دریاب
  20. baran-bahari

    رباعی و دو بیتی

    ای دوست به دوستی قرینیم ترا هرجا که قدم نهی زمینیم ترا در مذهب عاشقی روا کی باشد عالم تو ببینیم و نه بینیم ترا
بالا