نتایح جستجو

  1. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تو قدر خویش ندانی ز دردمندان پرس کز اشتیاق جمالت چه اشک می​ریزند
  2. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند هزار فتنه به هر گوشه​ای برانگیزند
  3. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    یار باید که هر چه یار کند بر مراد خود اختیار کند
  4. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    چشم مجنون چو بخفتی همه لیلی دیدی مدعی بود اگرش خواب میسر می​شد
  5. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش بی روی تو آتش به سرم بر می​شد و آبی از دیده می​آمد که زمین تر می​شد
  6. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد یا مگس را پر ببندد یا عسل را سر بپوشد
  7. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دوستی با تو حرامست که چشمان کشت خون عشاق بریزند و حلالش دارند
  8. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    شاید این طلعت میمون که به فالش دارند در دل اندیشه و در دیده خیالش دارند
  9. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را
  10. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دیار هند و اقالیم ترک بسپارند چو چشم ترک تو بینند و زلف هندو را
  11. gh_engineer

    آقا اجازه؟ عشق یعنی چی؟

    به نظر من عشق رو میشه احساس کرد اما تعریفش واقعا سخته ، هر کسی یه تعریفی ازش داره، مثل هنر که وقتی یه اثر هنری میبینی میتونی بگی چیه اما خود واژشو نمیشه تعریف کرد:smile:
  12. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تو به هر جا که فرود آمدی و خیمه زدی کس دیگر نتواند که بگیرد جایت
  13. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    روز آنست که مردم ره صحرا گیرند خیز تا سرو بماند خجل از بالایت
  14. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    آه اگر دست دل من به تمنا نرسد یا دل از چنبر عشق تو به من وانرسد غم هجران به سویتتر از این قسمت کن کاین همه درد به جان من تنها نرسد
  15. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    امشب سبکتر می​زنند این طبل بی​هنگام را یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را
  16. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما فرمای خدمتی که برآید ز دست ما
  17. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام قیام خواستمت کرد عقل می​گوید مکن که شرط ادب نیست پیش سرو قیام
  18. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    درد عشق از هر که می​پرسم جوابم می​دهد از که می​پرسی که من خود عاجزم در کار خویش
  19. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش خدمتت را هر که فرمایی کمر بندد به طوع لیکن آن بهتر که فرمایی به خدمتکار خویش
  20. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دلیل روی تو هم روی توست سعدی را چراغ را نتوان دید جز به نور چراغ
بالا