نتایح جستجو

  1. samiyaran

    یدالله رویائی

    بیانیه شعر حجم... بیانیه شعر حجم... اول بیانیه این شاعر رو براتون می زارم و در پست های دیگه برگزیده ای از مجموعه اشعار این شاعر رو براتون می زارم:gol: (Espacementalisme )حجم گرایی : حجم گرایان در ماورای واقعیت ها ، به جستجوی دریافت های مطلق و . فوری و بی تسکین اند . و عطش این دریافت ها هر...
  2. samiyaran

    یدالله رویائی

    یدالله رویائی در هفده اردیبهشت سال ۱۳۱۱ در دامغان به دنیا آمد. آموزش‌های دبستانی و دبیرستانی خود را ابتدا در زادگاهش، و از آن پس در تهران در دانشسرای شبانه‌روزی تربیت معلم به پایان رساند. و سالی چند به کار تدریس و سرپرستی امور اوقاف دامغان اشتغال داشت. نوجوانی و جوانیِ او به تمایلات مارکسیستی و...
  3. samiyaran

    محمد علی سپانلو

    جریمه جریمه سلام صبح سلام آینه سلام دروازه سلام مرز جدایی به گوشواره ی گیلاس کنار زلفت سلام بلوغ اشک ها در آینه ، در خواب ، در استکان از امتناع تو خشکید و پلکان خیس ماند از رد کفش های گل آلود تو شیر مستی از بوی برگ ها از آن که در اطراف چهره ات دمیده پیچک وحشی نشانه ی...
  4. samiyaran

    محمد علی سپانلو

    برای ملکه هایی که یک ملت اند برای ملکه هایی که یک ملت اند در دست چپ ستاره در دست راستش قلمی ژالیزیانا ملکه ای دارد اگر قلم را به من بدهد می توانم ستاره را بسرایم تا آسمان ترانه ی انسان شود اگر ستاره را به من بدهد جوهر درخشانی برای قلم اختراع خواهم کرد اگر قلم ، اگر ستاره را به من می...
  5. samiyaran

    دفتر مدیریت تالار ادبیات

    حتما از همین جستارها استفاده می کنم:gol: اگر اجازه می دین می خوام در بخش مشاهیر ایران تاپیکی رو برای یک شاعر معاصر به نام یدالله رویایی استارت کنم. به مرور زمان می خوام برگزیده ای از سه مجموعه شعر ایشون رو که در اختیار دارم در تاپیک قرار بدم. اگر تایید می شه از همین الان استارت کنم.
  6. samiyaran

    نفسم گرفت از این شهر

    در شهرم همه در پیِ نامند! ولی من به گمنامی ام قانع ام. شناخته نشدن را به کمتر دیده شدنش دوست دارم. هر چه کمتر دیده شوی،کمتر یقه ی ذهنت را می گیرند! آسه می روم و آسه می آیم تا گربه های آدم نما شاخم نزنند!!!
  7. samiyaran

    نفسم گرفت از این شهر

    بوی دود می دهد،نیاز به باران دارد شهرم،دست هایم رو به آسمان است.از پدر ابرها قطره قطره آرزو دارم.
  8. samiyaran

    دفتر مدیریت تالار ادبیات

    سلام خانوم مدیر:gol: پس آنچه از پاسختون بر میاد،نمی شه تاپیک شخصی داشت. جالب بود مثلا هر یک از دوستان یک تاپیک داشتن که دست نوشته هاشون رو می زاشتن و بقیه دوستان بر اساس سلیقه اشون که از قلم اون فرد خوششون می اومد می تونستن از ابزار اشتراک استفاده کنن و هر موقع صاحب تاپیک نوشته ی تازه ای گذاشت و...
  9. samiyaran

    اخلاق کاری

    ممنون از دعوتتون.:gol: نظراتی که در صفحه ی اول رو بود خوندم.و عذرخواهی می کنم که به دلیل زیاد بودن و زمان بر بودن نظرات دیگه رو نخوندم. نظر شخصی من این هست که اخلاق کاری در دل خودش معنا رو داره. وقتی ما از اخلاق یک تعریف داریم.این تعریف به دامنه های گسترده ای تبدیل می شه که هر فاکتور توش براساس...
  10. samiyaran

    دفتر مدیریت تالار ادبیات

    سلام. می خواستم بدونم تو تالار ادبیات می تونیم دست نوشته ی شخصی داشته باشیم؟ یک تاپیک که بشه دفتر نوشته های یک نفر. اگر بخشی هست که می شه اونجا این تاپیک رو استارت کرد.ممنون می شم من رو راهنمایی کنید.:redface::gol:
  11. samiyaran

    محمد علی سپانلو

    خیابان پنجم خیابان پنجم زیبا و مه آلود به رستوران آمد از دامن چتر بسته اش می ریخت هنوز سایه های باران یک طره خیس در کنار ابرویش انگار پرانتزی بدون جفت... بازوی مسافر را با پنجه ای از هوا گرفت لبخندزنان به گردش رگبار... افتادن واژه های نورانی در بستر شب جواب مثبت بودند گیسویش شریک با باران از...
  12. samiyaran

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    سلام. خوبم. گله ندارم. درخواست ندارم. یک بار آمدم فقط نامت رو صدا کنم. بگویم سلام. شاید اینبار جوابی شنیدم. البته هر بار دل روشن می شود،با اینکه گوش ها در سکوت هستند.
  13. samiyaran

    دل نامه یا نامه دل

    دل شده عروسک دست! او هم اتاق پُرُو دارد! هر بار یک رنگ می پوشد و جلویمان نمایش می دهد! عادت شده! یک رنگی از دل ها رفته! دیگر همه شان سرخ نیستند! این روزها سرخی دل هم انواعی دارد! به چشم نمی شود اطمینان کرد!
  14. samiyaran

    نفسم گرفت از این شهر

    شهر غریبه ایست آشنا! گاه غریبه می شود گاه آشنا! این وسط حس متغیر است،شهر بی تقصیر! حالا باز داد بزنیم که نفرین بر تو ای شهر! نفرین به خودمان برمی گردد! خودی که روح شهر است!
  15. samiyaran

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    اشتباهات به دنبال ما نمی دوند،ما مشتاقانه آنها را در آغوش می گیریم!
  16. samiyaran

    رفتن...

    رفتن... به کُجا؟! جا نمانده کِ نرفته باشم در پی یک آشنا. یک حس آشنا،یک نگاه آشنا،یک یاد آشنا. جرقه می زند گاهی هم انعکاس نور آینه ای فریبم می دهد. هنوز در رفتنم و آمدنم نرسیده است.
  17. samiyaran

    دست‌نوشته‌ها

    دَم به دَم،هر دَم می رسم به آن که رسیده بودم،در پس نوشته های خاک خورده ی طاقچه ی قدیمی. آنجا که آیینه و شمعدانی هایِ سفید موی ، سفید روی زندگیم،غبار گرفته بود. خاکستر را اینجا دوست دارم که به روی سپیدی بنشیند،که خوش بنشیند. تکان نمی دهم،می خواهم بِکر بماند،دست نخورده. می ترسم ریتم سکوت...
  18. samiyaran

    مشاعرۀ سنّتی

    ترانه های بهار کجایند کجایند آه تو ترانه ی دیگری داری به آنها میندیش آنگاه که روز های رو به انتها را آبیاری می کنند بلند ابر ها در ادراک دشتهای دروه شده گلگون در ناله مگس های سوگوار در میان درختان سر فراز بید و در فرو رفتن زندگی و مرگ در تند باد های هستی صدای دل انگیز بره های فربه از بلندای تپه...
  19. samiyaran

    ترجمه پنچ شعر از ولادیمیر ناباکوف

    5 چهل و سه چهار سالى مى‏شد كه دیگر مرا در خاطر نداشتى، ناگهان بى مقدمه و بهانه‏ به دیدنم آمدى، در خواب. مرا، زندگى كه رنجورم مى‏كند امروز جُزء جُزئش‏...
  20. samiyaran

    ترجمه پنچ شعر از ولادیمیر ناباکوف

    4 اشك هایت را پاك كن و به آن‏چه مى‏گویم گوش ده: در نیم‏روز آفتابى نجار پیر عینك‏خود را روى میزش جا گذاشت. پسرك شاد و خندان، دوان دوان خود را به كارگاه رساند.بى‏حركت ایستاد، اطراف خود را پایید، پاورچین نزدیك رفت، و آن شیشه‏هاى...
بالا