نتایح جستجو

  1. samiyaran

    دل نامه یا نامه دل

    دل طوماریست که واژه هایش را دیگران حک می کنند بر آن.
  2. samiyaran

    گفتگوهای تنهایی

    دیوار هم صحبت خوبی ست در تنهایی. چون تمام قد گوش است و شنوا. تا پایان عمر بگویی دَم نمی زند که ساکت شو. هر وقت خسته شدی می توانی بر دوشش تکیه بزنی. هم صحبت خوبی ست دیوار در اوقات تنهایی.
  3. samiyaran

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    می دانم هر چه بگویم،گوششان بدهکار نیست مترسکان مزرعه،اما می گویم تا بدهکار خودم نباشم.
  4. samiyaran

    دست‌نوشته‌ها

    نون رو به نرخ روز خوردن حرامی ست که این روزها واجب شده! هنجاری ست که این روزها عرف شده! دامنی سپید است که لکه دار شده ولی همه عینک دودی زده اند به چشم! این روزها،روزهای آدم های نوکیسه است! اگر عینک های دودی را پایین بیاوریم شاید هنوزاندک سوی چشممان ببیند واقعیت را.
  5. samiyaran

    مشاعرۀ سنّتی

    چه زیبا می گه احمدرضا احمدی: در كمین اندوه هستم بانو مرا دریاب به خانه ببر گلی را فراموش كرده ام كه بر چهره اممی تابید زخم های من دهان گشوده اند همه ی روزگار پر.ازم اندوه بود بانو مرا قطره قطره دریاب در این خانه جای سخن نیست زبا بستم عمری گذشت مرا از این خانه به باغ ببر...
  6. samiyaran

    سهراب سپهری

    متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت هفتم متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت هفتم تماشای آبی آسمان تماشای درون است. رسیدن به صفای شعور است. آبی ، هسته تمثیل مراقبه و مشاهده است . نور حكمت رفیع دارماداتو است ، كه همسان یك آبی تابناك از دل و روكانا بر میخیزد. نور آبی آسمان حكمت دارما-داتو هم...
  7. samiyaran

    سهراب سپهری

    متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت ششم متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت ششم روی هر دیوار اطاق آبی ، درست در میان ، یك طاقچه بود ، تنها پنجره اطاق در طاقچه دیوار شمالی بود. همینه زمینه طاقچه را گرفته بود ، هر طاقچه درست در یكی از جهات اصلی بود. اطاق آبی یك ماندالا بود. این را دیر فهمیدم ،...
  8. samiyaran

    سهراب سپهری

    متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت پنجم متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت پنجم در صورت نگاری هند ، زن هندی وقتی كه می خواهد دست به شرمگاه خود برد تا پوشش آن را نگه دارد، دست چپش را می برد ، بچه اش در سمت چپ بدن به بر می گیرد، روی تكه ستونی از ماتورا مادری با پستان چپ به بچه شیر می دهد، به...
  9. samiyaran

    سهراب سپهری

    متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت چهارم متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت چهارم اطاق آبی چارگوش بود. اما طاق ضربی آن مدور بود . از تو ، گوشه های سقف زیر گچ بری محو بود . اطاق آبی یاد آور Ming t`ang بود كه خانه تقویم است . و كائنات را در خود دارد ، قاعده اش مربع است كه سمبول زمین است . و...
  10. samiyaran

    سهراب سپهری

    متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت سوم متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت سوم عموی من به مسیر Nadi ها. به yi-king به Tai-ki نگاه نكرده بود تا بداند برای نمایش حركات موجدار، خزش مار چه سرمشقی است . به روی حیوانی نشانه رفته بود كه مسیح مروجین خود را وا می دارد از او سرمشق بگیرند ، آن كه اهل...
  11. samiyaran

    سهراب سپهری

    متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت دوم متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت دوم در همان خانه كاشان ، كه بچگی ام آنجا تمام شد ، خیلی مار دیده ام. یك روز نزدیك اطاق آبی بودم، گنجشكی غوغا كرده بود ، سرچینه بلند خانه كه از گلوله های هواخواهان نایب حسین روزن روزن بود ، ماری می خزید، به لانه گنجشك...
  12. samiyaran

    سهراب سپهری

    متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت اول متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری - قسمت اول ته باغ ما ، یك سر طویله بود . روی سر طویله یك اطاق بود ، آبی بود. اسمش اطاق آبی بود (می گفتیم اطاق آبی) ، سر طویله از كف زمین پایین تر بود. آنقدر كه از دریچه بالای آخورها سر و گردن مالها پیدا بود. راهرویی كه...
  13. samiyaran

    یدالله رویائی

    از مجموعه شعر دلتنگی ها از مجموعه شعر دلتنگی ها بر ارتفاع زخم پرواز داشتم و ارتفاع زخم هر لحظه در مقاومت خونم نام مرا میانفرصت های آبی خاموش می كرد من با گلوله ای در بال صیاد را گریخته بودم و قطره های خونم از ارتفاع زخم تا آفتاب منتظر تبخیر متن معلق نفسم را بسیار نقطه های تعلیق...
  14. samiyaran

    یدالله رویائی

    از مجموعه شعر دلتنگی ها از مجموعه شعر دلتنگی ها تا از سپیده گفتگوی مشروط برخیزد من تصویر هجرت از پل بر می گیرم تصویر هجرت از پل از پله ی مناجاتم تا سفره های شن تا سفره های زخم سفر می كند بر سفره های شن كلماتی آبی مهمانند مهمان هجرت ای نفس رفته ی من ای پل متصاعد كه جثه ی...
  15. samiyaran

    مشاعرۀ سنّتی

    بریم به دفتر سیما یاری:gol: آبی آبی پشت ابرهای دودی تیره آبی پشت چشم بند سخت آبی پشت سقف آبی آبی شیری آبی پنهان
  16. samiyaran

    ویلیام شکسپیر

    ياد ِ دوست ياد ِ دوست هر زمان كه از جور ِ روزگار و رسوايي ِ ميان ِ مردمان در گوشه ي تنهايي بر بينوايي ِ خود اشك مي ريزم، و گوش ِ ناشنواي آسمان را با فريادهاي بي حاصل ِ خويش مي آزارم، و بر خود مي نگرم و بر بخت ِ بد ِ خويش نفرين مي فرستم، و آرزو مي كنم كه اي كاش چون آن ديگري بودم، كه دلش از من...
  17. samiyaran

    فدريکو گارسيا لورکا

    با ترجمه احمد شاملو بر شاخه های درخت غار دو کبوتر تاریک دید م یکی خورشید بود وآن دیگری ماه همسایه های کوچک با آنان چنین گفتم گور من کجا خواهد بود در دنباله دامن من چنین گفت خورشید در گلوگاه من چنین گفت ماه ومن که زمین را بر گرده خویش داشتم و پیش می رفتم دو عقاب دیدم همه از برف و دختری...
  18. samiyaran

    مشاعرۀ سنّتی

    یادی هم از نرودا کنیم:gol: تک قطره ای شد از موم يا شهاب ميان تو و من دری تازه گشوده شد و کسی هنوز بی چهره آنجا در انتظار ما بود
  19. samiyaran

    پابلو نرودا

    ۸ سپتامبر امروز روزی بود چون جامی لبريز امروز روزی بود چون موجی سترگ امروز روزی بود به پهنای زمين. امروز دريای توفانی ما را با بوسه ای بلند کرد چنان بلند که به آذرخشی لرزيديم و گره خورده در هم فرودمان آورد بی اينکه از هم جدايمان کند. امروز تنمان فراخ شد تا لبه های جهان گسترد و ذوب شد تک قطره ای...
  20. samiyaran

    پابلو نرودا

    کوزه گر تن تو را يکسره رام و پر برای من ساخته اند. دستم را که بر آن می سرانم در هر گوشه ای کبوتری می بينم به جستجوی من گوئی عشق من تن تو را از گل ساخته اند برای دستان کوزه گر من. زانوانت سينه هايت کمرت گم کرده ای دارند از من از زمينی تشنه که دست از آن بريده اند از يک شکل و ما با هميم کامليم چون...
بالا