نتایح جستجو

  1. samiyaran

    یدالله رویائی

    از مجموعه شعر دلتنگی ها از مجموعه شعر دلتنگی ها زیرا در آسمان شیرازه ی سفرنامه ام را از آفتاب دوختم در كوچه های بی بازو درگاه های بی زن با آفتاب سوختم تصویر این شكستگی اما سنگین است تصویر این شكستگی ، ای مهربان ای مهربان ترین تعادل روانی آیینه را به هم خواهد...
  2. samiyaran

    مشاعرۀ سنّتی

    من زنده بودم اما انگار مرده بودم از بس كه روزها را با شب شمرده بودم یك عمر دور و تنها تنها بجرم این كه او سرسپرده می خواست من دل سپرده بودم چه خوب گفته بهمنی عزیز :w16:
  3. samiyaran

    دل نامه یا نامه دل

    بچه ی سر راهی شده این دل! هر کجا رهایش می کنند! شاید دیگری بیاید او را بردارد! عیارِ وجدانمان هم در رهایی دل مشخص می شود.
  4. samiyaran

    رفتن...

    آمدم و رفتم. ولی فقط چگونگی رفتن یادم ماند. تلخیِ رفتن هنوز زیر زبانم هست. هنوز حتی طعمش مثه خرمالو گس هم نشده. می گویند صبر کن. می آید روزی که طعم دقایقت عوض شود در وقت رفتن.
  5. samiyaran

    محمد علی بهمنی

    من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم تنهایی ام را با تو قسمت می كنم سهم كمی نیست گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست غم آنقدر دارم كه می خواهم تمام فصلها را بر سفره ی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست بر سفره ی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست...
  6. samiyaran

    محمد علی بهمنی

    نیستی شاعر كه تا معنای حافظ را بدانی نیستی شاعر كه تا معنای حافظ را بدانی تا گل غربت نرویاند بهار از خاك جانم با خزانت نیز خواهم ساخت خاك بی خزانم گرچه خشتی از تو را حتی به رویا هم ندارم زیر سقف آشناییهات می خواهم بمانم بی گمان زیباست ازادی ولی من چون قناری دوست دارم در قفس باشم كه زیباتر...
  7. samiyaran

    محمد علی بهمنی

    آن بهاری باغها و این بیابانی زمستان آن بهاری باغها و این بیابانی زمستان ناگهان دیدم كه دورافتاده ام از همرهانم مانده با چشمان من دودی بجای دودمانم ناگهان آشفت كابوسی مرا از خواب كهفی دیدم آوخ قرنها راه است از من تا زمانم ناشناسی در عبور از سرزمین بی نشانی گرچه ویران خاكش اما آشنا با خشت...
  8. samiyaran

    محمد علی بهمنی

    امشب ز پشت ابرها بیرون نیامده ماه امشب ز پشت ابرها بیرون نیامده ماه از خانه بیرون می زنم اما كجا امشب شاید تو می خواهی مرا در كوچه ها امشب پشت ستون سایه ها روی درخت شب می جویم اما نسیتی در هیچ جا امشب می دانم اری نیستی اما نمی دانم بیهوده می گردم بدنبالت چرا امشب ؟ هر شب تو را بی جستجو...
  9. samiyaran

    [گفتگو] بهترین کتابی که تا به حال خوانده اید ؟

    چرا من نمی تونم تشکر کنم؟:razz: کتاب خوندن رو دوست دارم.:redface: از خارجی ها الف پائولوکیولو قدیس گابریل گارسیا مارکز بیست و شش نفر و یکی ماکسیم گورکی از ایرانی ها تمام آثار زویا پیرزاد مخصوصا عادت می کنیم و مجموعه شعرها هم زمین به اوراد عاشقانه محتاج است رویا زرین و در سایه ی آفتاب و...
  10. samiyaran

    دوستداران استاد مهدی سهیلی بیان تو

    دو خنده دو خنده دو خنده از تو همه عمر مانده در یادم که بود آیتی از شادی و اسیری من یکی ز روی وفا در شب جوانی ما یکی ز راه ملامت به روز پیری من
  11. samiyaran

    دوستداران استاد مهدی سهیلی بیان تو

    ای همه غزل ای همه غزل دوستداران استاد خودتون رو برای یک ماراتون واژه آماده کنید!:) تو از کدام قبیله ای ای خاتون شعر من ؟ ای بلندای جمال و جلالتت ای تمامت قامت و قیامت ناز خرامت را نازم اگر به روز برآیی آبرو به آفتاب نماند و گر به شب بتابی ماه بر آستانت به سجده افتد که ماه نیز آفتاب...
  12. samiyaran

    دوستداران استاد مهدی سهیلی بیان تو

    اشک وداع اشک وداع گریه کن ای دل که دوست از بر ما می رود وای که از باغ عشق عطر وفا می رود زانکه دل تنگ ما جای دو شادی نبود تا ز در آمد سهیل و سها می رود گر چه ز چشمم رود همراه اشک وداع مهرعزیزان کجا از دل ما می رود خانه ی دلتنگ ما تشنه ی آوای اوست آه که از این سرا نغمه سرا می رود...
  13. samiyaran

    »«»« زنـــدگـی یعنــــی .. »«»«

    زندگی راه می رود نمی ماند در لحظه ها. خوب و بدش ،دَرهَم است. بازار روز است،حواست باشد و زود بجنبی در کیسه ات میوه های تازه است. ولی اگر دیر بجنبی،آشغال میوه بهت می اندازد روزگار.
  14. samiyaran

    نیلوفرانه

    مرداب هم دل دارد. دِلَش خوش است که دخترک ارغوانی شناور شود بر روی آب راکدش. می خواهد به قدر همان سه روز هم که شده لباس رنگی بر تن کند. تا نوبت بعد که شادی دوباره بر خانه اش در بزند. مرداب هم منتظر است. منتظر یک گل به نام نیلوفر.
  15. samiyaran

    گفتگوهای تنهایی

    عمر تنهایی کوتاه و بلند است. گاه اختیار داری و گاه اجبار می شود بر تک تک لحظه هایت. ولی بیشتر وقت ها اجبار می شود. چه زیباست که در کُنج تنهایی،صدایی از پشت صدایت کند. می شود شروع یک لبخند.:)
  16. samiyaran

    آرامش...

    آرامش... آرامش به معنی همان سه نقطه ایست که در پَسِ آن می آید. معنایی به گستردگی تمام کلماتی که آن حس را راهی دل می کنند. و همه عمری در به در آن هستند که در گوشه ای در نگاهی در لبخندی آن را پیدا کنند. اما در دل است،هر بار سر بزنی پیدا می شود،هر موقع نخواهی نامرئی می شود. آرامش داستان هزار و یک...
  17. samiyaran

    یدالله رویائی

    از مجموعه شعر دلتنگی ها از مجموعه شعر دلتنگی ها دیار من همه ی طول راه بود و طول بودم من و راه بودم و طول راه ، كه قربانی دیارم بود و یاد آشنایی او باد را نگاه كن اینك عبور می دهد از روز میز من و سرگذشت صحرا كه آفتاب و نمك را حضور می دهد نمی توانم ، آه...
  18. samiyaran

    یدالله رویائی

    از مجموعه شعر دلتنگی ها از مجموعه شعر دلتنگی ها وقتی كه باد می آمد آواز شن درهای بسته را دربانی می كرد در پشت بسته ی درها ،‌شن پهلو گرفت و ما از نان و روزنامه سخن كردیم تنهایی قدیمی دنیا در حركت ریه هامان در سینه ها تنفس می شد زندانیان شن وقتی كه باد می...
  19. samiyaran

    یدالله رویائی

    از مجموعه شعر دلتنگی ها از مجموعه شعر دلتنگی ها زخم ظریف عقربه در من بود وقتی كه دایره كامل شد معماری بیابان همراه با روایت عقربه تكرار شد من با خیال و عقربه مخلوط بودم و عقربه بر روی یك بیابان بیابان دیگری می ساخت
  20. samiyaran

    یدالله رویائی

    از مجموعه شعر دلتنگی ها از مجموعه شعر دلتنگی ها از دوردست عمر تا سرزمین میلادم صدها هزار فرسخ بود با اسب های خسته كه راه دراز را توفان ضربه های سم آرند از ارمغان با بوی خیس یال و طبل های بی قرار نفس ها پرواز تازیانه ی خود را فراز راه افرشاتم انبوه لال فاصله ها...
بالا