نتایح جستجو

  1. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    دل من تنگ شــده، سیـر نگاهت بکنم با دو چشم سیه‌ام، عاشق راهت بکنم میشود هم قدمم باشی و در بدو ورود روی شطرنج دلــم مهره‌ی شاهت بکنم
  2. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    ... لبـم ترک ترک شده و بوسه ، چاره ی دَردم .. .شکسته کوزه و جز تو ،کوزه گر نمی خواهم
  3. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    ... ز ڪدام ره رسیدی؟ ز ڪدام دَر گذشتی؟ ... ڪه ندیده، دیده ناگہ بہ درون دل فتادے؟
  4. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    رقص موهای تو در باد مرا خواهد کُشت. بــرگ ها اول پاییز به "مویی" بند اند...
  5. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    نگاهت با نگاهم گفت آن شب كه بي عشق تو ...من تنهاترينم چنان در دام مهرت گير ماندم كه نتوانم زبندت پَر بگيرم مرا اُميدديدار تو .. دنياست بيا كز شوق ديدارت بميرم
  6. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    دلا امشب هواي شب نشيني با قلم دارم هواي جرعه اي از شعرهاي تازه دم دارم من امشب از رديف و وزن و از مصراع بيزارم ميان دفتر شعرم ، فقط يك عشق كم دارم
  7. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تو فنجان نگاهت را پر از شیر و شکـــــر ڪن تا ڪمی شیرین شود این بیت تلخ و بغض تکرارے
  8. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    مثل من ، باغچہ ے خانہ هم از دورےِ تـو بس ڪه غم خورده و لاغر شده ، گلدان شده است
  9. *zahedan

    ***HAPPY BIRTHDAY***

  10. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    نمی دانم ، که را دیدم که از خود میرود هوشم جنون آهسته می گوید ، مبارک باد در گوشم ...
  11. *zahedan

    [IMG]

    [IMG]
  12. *zahedan

    فراق یار

    دیر کردی نازنینم کم کم آذر میرسد عمر آبان ماه هم دارد به آخر میرسد فرصت از کف میرود، امروز و فردا تا به کی؟ فصل عشق و عاشقی هم عاقبت سَر میرسد برگهای دفتر پاییـز سرخ و زرد شد آخرین برگ سفیدِ کهنه دفتر میرسد زودتر برگرد تا وقتی بجا مانده هنوز میرود پاییزِ عاشق، فصل دیگر میرسد مهر و آبان طی...
  13. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تا صدایت گوش هایم را نوازش میکند.. تار و سنتور و نی و آواز میخواهم چکار؟
  14. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    قلب من در شهر چشمان شما جا مانده است قدر يک شب هم شده از او پرستاري كنيد
  15. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    روزگاری من هم آتش بودم ، امـا این زمان برف مویم را نگر پروا زخاکستر مکـن گر بـَـدم گوید کسی ، از سوی من رویش ببـوس ور مرا نیکـو بخـواند بشنو و باور مکـن !...
  16. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    نوشتم درد و بعدش چند نقطه... و آهی سرد و بعدش چند نقطه... برای آخرین بار آمد آنروز گلی آورد و بعدش چند نقطه... بدو گفتم کجا حالا که زود است نرو برگرد و بعدش چند نقطه... و وقتی دور شد یک لحظه برگشت نگاهی کرد و بعدش چند نقطه ...
  17. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    در قعر سكوت، صحبتي باقي نيست پژمرده دلم ، طراوتي باقي نيست ازفصل نگاه سرد تو فهميدم در شهر شما محبتي باقي نيست
  18. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تو آن زني كه ترا ، در خيال مي بينم شكوه ِ عاشقي يت، در وصال مي بينم در آن دمي كه خيالم، به آرزوي تو رفت تو را به سلسه اوج ِ جبال مي بينم
  19. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    در پشت غزلهاي من اي يار كسي نيست خوابند همه خفته بيدار كسي نيست در خانه تاريكتر از زندگي من ... جز سايه تنهايي و ديوار كسي نيست...!!!
  20. *zahedan

    آنقَدَر شعـرِ مـرا خواندے و گفتی: احسنت فکرت افتاد ڪه شایـد ، تـو دلیلش باشی؟...

    آنقَدَر شعـرِ مـرا خواندے و گفتی: احسنت فکرت افتاد ڪه شایـد ، تـو دلیلش باشی؟ :gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
بالا