يا رب، شب تاريك مرا روز مساز
تا هرچه كه در دل است را گويم باز
گويم كه چگونه رازها راز شدند
گويم كه چگونه ناله ها ساز شدند
گويم كه چرا عاشق ديوانه نخفت
تا هرچه كه داشت در دلش ، با تو بگفت
دلبری با دلبـری دل از کفم دزدیـد و رفت
هر چه کردم ناله از دل سنگدل نشنید و رفت
گفتمش ای دلربا ، دل بر ز دل بردن چه سود
از ته دل بر من دیوانه دل خنـدیـد و رفت
گفتم , اماااا تو باور نکن ... باور نکن
...
دلا خو کن به تنهاااااايي که از تن هاااا بلا خيزد
و من بر گشتم از تن هااا به تنهااايي ,
که از من ها چه ها خـيزد ...
[IMG]
دلی پُـر دارم و صد غصّـــــــــــــــه دارم
به دردم گوش کن تا غـــــــــــــم ببارم
دمی با من بخوان این شعــــــر لطفاً
بمان تا آخـــــرين واژه كـنــــــــارم
سلام بزرگوار ،( zahra zand ) ممنونم بابت محبت و دقت نظر شما
بله اشتباه تايپي دارم يك واو اضافه نوشتم
و منظورم جان به لب بوده....:gol:
:gol::gol::gol:
دیرگاهی است که من مست نگاهش ، شده ام
عاشق و ، جان به لب ِ ، چهره ی ماهش، شده ام
:gol::gol::gol:
....
بازم ممنون بابت حضور و نظر شما دوست عزيز
ديـر گاهي اسـت كه من مسـت نگاهـش شـده ام
عاشق و جان و به لب چهره ي ماهش، شده ام
پيشه ام نيست به جـز ... نغمه ي غم پردازي
من كه از روز ازل قمري چاهش، شده ام