تاراج دل ما همه ي اصل کلام است
آغاز سخن گفتن يك جمله سلام است
يک جمله بگو تا که دلم شعر سرايد
اين دل ز فراق لب تو همچو کباب است
گر نکته اي مبهم تو به شعرم داري
اين شعر که از دل بدرايد چو جواب است
تو با من نيستي اما
صدايت هست، يادت هست
درون قلب من عشقت
به گوش آواي شادت هست
تو با من نيستي اما
به يادت اين جهان زيباست
به يادت خانهام گرم است
به يادت جامهام ديباست
تو می دانی که غیر از تو نوشتن
برای حال این دفتر خراب است
نمی خندی به این ابیات ساده
و میدانی که هجر تو عذاب است
و از تو ساده و بی پرده گفتن
برایم خوردن یک جرعه آب است
وقت شرعی ، لطف کن از پیش مسجد رد نشو
موجبات سستی ایمان مردم می شود ...
.........................................................................«جواد منفرد»