نتایح جستجو

  1. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    اشک عاشق را فقـط ،ثابت قدم تر می کند با چکیدن جای پای شمع ،محکم می شود :heart::gol:
  2. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    اي منتظرغمگين مباش خوش روزگاري مي رسد يا درد و غم کم مي شود ياغمگساري مي رسد اي منتظر غمگين مباش قدري تحمل مي بايدت اين کشتي طوفان زده روزي کناري مي رسد
  3. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    مصرعی از قلب من با مصرعی از قلب تو شاه بیتی میشود در دفتر دیوان عشق... «صائب تبریزی»
  4. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تا نپنداری که با دیگر کسم، خاطر خوش است ظاهرم با جمع و خاطر جای دیگر می شود...
  5. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تو رها در من و من محو سراپای توام تو همه عمر من و من همه دنیای توام دل و جان تو گرفتار نگاه من و من بس پریشان رخ و صورت زیبای توام دلم از شوق تو لبریز و تو دیوانه من ای تو دیوانه من، عاشق و شیدای توام دل تو صید کمند خم ابروی من است من که مجنون تو و واله لیلای توام نروم لحظه ای از خواب و خیال...
  6. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    یارّب دردی که ناله آغاز کنم شوری که سرود شوق را ساز کنم چشمی که به سوی خویش چون باز کنم آن گمشده را ز دور آواز کنم
  7. *zahedan

    سلام دوست عزيز ، بابت حضور سبــزتان ممـــنونم...

    سلام دوست عزيز ، بابت حضور سبــزتان ممـــنونم :gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol: فصل پاييــز ، (موسم رويايي خزان و فصل عشاق) بـراي شمــا هم مبــارك ولي در هر فصلي هستيم ، دلتان بهــاري و سبز تر از سبزي بهــار :gol:=======:gol:=======:gol: به دلم گفتم ،...
  8. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تمام از گردش چشم تو شد کار من اي ساقي زدست من بگير اين جام را کز خويشتن رفتم
  9. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    در خيالم همه شب شعله زند رقص جنون تا سحر آنکه نخُفته ، دل بيدار من است اي صبا ! نامه ببر ، ايميل بزن يا اس ام اس سبب و علت تأخير ، ز رفتار من است ؟
  10. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تا دل نشود عاشق دیوانه نمیگردد تا نگذرد از تن جان جانانه نمیگردد گریان نشود چشمی تا آنکه نسوزد دل بیهوده بگرد شمع پروانه نمیگردد
  11. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    هـواي ديـده طـوفـانـي، دلـم دريـاي مـحـنت هـــا گهي مي بارد اين ابر و گهي مي غرد اين دريــا
  12. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    روي پيشاني بختم خط به خط چين ديده‌ام بس که خود را در دل آيينه غمگين ديده‌ام موسپيدم موسپيدم موسپيدم موسپيد گرگ باران ديده بودم، برف سنگين ديده‌ام آه، يک چشمم زليخا آن يکي يعقوب شد حال يوسف را ببينم با کدامين ديده‌ام؟ آشنا هستي به چشمم صبر کن، قدري بخند يادم آمد، من تو را روز نخستين ديده‌ام...
  13. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی ز کدام باده ساقی به من خراب دادی ! در خرمی گشودی چو جمال خود نمودی ره درد و غم ببستی چه شراب ناب دادی همه سرخوش از وصالت من و حسرت و خیالت همه را شراب دادی و مرا سراب دادی !
  14. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    روزی که مـرا بر گل رویت نظــر افتاد احساس نمودم کـه دلــم در خطـر افتاد تا چشـم مـن افتاد به گلبرگ جمالـت زیبـایی گلـهای بهــار از نــــظر افـــــتاد
  15. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    وصل تو کجا و من مهجور کجا دردانه کجا حوصله مور کجا هر چند ز سوختن ندارم باکی پروانه کجا و آتش طور کجا
  16. *zahedan

    [IMG]

    [IMG]
  17. *zahedan

    [IMG] [IMG]

    [IMG] [IMG]
  18. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    دیشب سه غزل نذر تو کردم که بیایی چشمم به ره عاطفه خشکید ؛ کجایی!! با شِکوه ی من چهره ی آدینه ترک خورد از سوی تو اما نه تبسم ؛ نه ندایی از بس که در اندیشه ی تو شعله کشیدم خاکسترحسرت شده ام ؛ نیست دوایی! آمار تپش های دلم را به تو گفتم پرونده شد اندوه من از درد جدایی سوگند به آوای صمیمانه ی نامت از...
  19. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    از لحظه هاي قلب تو پرواز ميكنم اين عقده هاي كهنه ي خود، باز ميكنم از عشق ساده ي خود هم گذشته ام داري خيال مي كني ام ، ناز مي كنم دلتنگي و شاعري و عشق بي دليل هر روز به شعر تو آغاز ميكنم گاهي صداي شعر مرا گوش مي كني دارم صداي عشق تو را ساز مي كنم ......خوبم ، ! دگر تفــال حافــظ نمي زنم...
  20. *zahedan

    مشاعرۀ سنّتی

    تو می دانی دليل حاجتم را غمم را ،گريه ام را ،حسرتم غريبم بی تو ای ليلای تقدير بيا بشکن سکوت غربتم را
بالا