نتایح جستجو

  1. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    روزها ذکر من این است وهمه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
  2. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    ...هر طرف مينگرم در همه جا / پر قو روي زمين ريخته اند/نرم و پاكيزه و براق و سپيد. يا ز پرويزن اين تيره هوا / سيم بر خاك سيه بيخته اند / پاك چون صبح درخشان اميد. يا به كافور به دشت وصحرا / خرده شيشه در آميخته اند/ يا مگر خرمني از مرواريد.
  3. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از دست حسود چمنش گرچه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
  4. ب

    درخواست خاضعانه و عاجزانه از شما

    اگه میخوای واقعا در س بخونی که میبایست از اول ترم درسا رو میخوندی.نه اینکه بزاری آخر ترم.حالا هم که آخر ترمه باید بجنبی.. ولی در نظرت باشه که نمونه سوال حتما بگیر و مسائل مشابه رو حل کن.هیچ نگرانی هم از شرایط امتحان نداشته باش.عادی میشه.پرس و جو کن ببین منبع سوالات استاد از کدوم کتاب یا...
  5. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم در میان لاله و گل, آَشیانی داشتم
  6. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    در دهر وفا نبود هرگز يا بود وبه بخت ما كنون نيست جان بر رخ و روي يار كردم گفتم مگرش وفاست ؟چون نيست بنشينم وصبر پيش گيرم دنباله كار خويش گيرم
  7. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    دمی شگفته نشد این دل بیابانی الا همیشه غزل را زدل تو میدانی بخوان برای دل من ترانه ای از نو ترانه که نه, غزل را تو خوب میخوانی
  8. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    ...تقدیر در این میانم انداخت چندانکه کناره میگرفتم دی بر سر کوی دوست لختی خاک قدمش به دیده رفتم نه خوارترم ز خار , بگذار تا در قدم عزیزش افتم
  9. ب

    بنظرتون این پست حقشه که گیرش اومده!!؟؟ ؟

    تموم این سوابق مرتبط با پست جدیدشه .میگین چطور؟ وزارت دفاع که همون قدرت دفاعیشو میرسونه که در رقابتها باید یه بازیکن داشته باشه ویا یه مربی بدن ساز بوده. معاونت بین الملل هم که نشون میده چهره جهانی داره وتموم دنیا میشناسنش. صنایع ومعادن هم که حتما در زمینه صنعت ساخت دمبل و وزنه و تردمیل کار...
  10. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    ...نام خود کرد عاشق ومعشوق گاه مجنون وگاه لیلی شد غیر او نیست در جهان موجود بیند آنکو به عشق بینا شد
  11. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    تيغ بر آر از نيام ،زهر بيفكن به جام كز قبل ما قبول ،وز طرف ما رضاست
  12. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    تا دهان را به گفته وا میکرد شور وحالی دگر به پا میکرد او همان آفتاب تابان بود یا که چشمان من خطا میکرد مولوی هم اگر در آنجا بود دامن شمس را رها میکرد...
  13. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    یارم چو به ناز وعشوه بر خاست فریاد بر آمد از چپ و راست هر سو چو روی به جستجویش ای دل به خود آ که یار با ماست از تابش آفتاب رویش ذرات دو کون مست وشیداست
  14. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    ..يا سر بنهي به جور وبيداد يا قصه عشق در نوردي اي سيم تن سياه گيسو كز فكر سرم سپيد كردي صلح است ميان كفر واسلام با ما تو هنوز در نبردي؟
  15. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    ...دامن دشت گر از ناله مجنون خالیست کمر کوه پر از زمزمه فرهاد است روزگاریست که بی روی تو کار من ودل روز افغان وسحر ,ناله وشب فریاد است
  16. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی روبهی دید بی دست وپای فرو مانده در لطف وصنع خدای
  17. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    ديري است كه در حنجره فرياد ندارم خشكيده به لبهاي خموشم گل آواز
  18. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش مي آمد ورخساره بر افروخته بود تا كجا باز دل غمزده اي دوخته بود رسم عاشق كشي وشيوه شهر آشوبي جامه اي بود كه بر قامت او دوخته بود
  19. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    تاب بنفشه میدهد طره مشگسای تو پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
  20. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    راست چون سوسن وگل از اثر صحبت پاک بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود
بالا