نتایح جستجو

  1. ب

    يك سوال

    همانطور که شما برای ادعای خود از معنی شیعه به فرهنگ معین مراجعه کردید بنده هم به فرهنگ عمید و فرهنگ دهخدا مراجعه کردم و بر خلاف نظر شما, شیعه بعد از پیدایش و غیبت امام دوازدهم بوجود نیامده است و جلوتر آن وجود داشته است.دیگر اینکه شما ادعا کردید که پس پیامبر باید شیعه باشد.هیچ کس چنین ادعایی...
  2. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    من در این گوشه ده افتاده/دور از مادر فرخنده سیر/طپد از شوق رخش دل به برم به دعا دست به سر بنهاده/ذکر بگرفته به مادر مادر/کارم این است ز شب تا سحرم هر طرف مینگرم از همه جا /که از او باز بیارند خبر/چند روزی است کز او بیخبرم
  3. ب

    يك سوال

    دوست گرامی آفای araghi مهمترین معنی رایج شیعه رو از فرهنگ عمید و دهخدا براتون نوشتم: در فرهنگ عمید اینطور در مورد معنی شیعه آمده است: دوستان,یاران,پیروان,گروهی از مسلمانان که معتقد به خلافت بلا فصل علی بن ابیطالب و اولاد ایشان میباشند شیع واشیاع جمع فرهنگ دهخدا هم اینجوری معنی میکند: ارسال...
  4. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    ديشب تو را به خوبي تشبيه ماه كردم تو خوبتر زماهي ،من اشتباه كردم دوشينه پيش رويت آيينه را نهادم روز سفيد خود را ،آخر سياه كردم
  5. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    دوستت دارم ودانم که تویی دشمن جانم از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
  6. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    شاید این جمعه بیاید شاید پرده از چهره گشاید شاید
  7. ب

    يك سوال

    شما سوال میکنید که پیامبر میدونسته که بعد از خودش شیعه بوجود خواهد آمد؟ من در جواب شما رو دادم.کسی ادعا نکرده که پیامبر شیعه بوده یانبوده.لفظ کلمه شیعه که به معنی پیرو هست بارها توسط پیامبر در مورد امام علی به کار رفته که تمام اینها در تاریخ ثبت شده.حتی اکثر فرقه های مسلمان غیر شیعه نیز این...
  8. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    تیغ بر آر از نیام ,زهر بیفکن به کام کز قبل ما قبول, وز طرف ما رضاست
  9. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    دلبرم شاهد وطفل است وبه بازی روزی بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش
  10. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    و گر او به وعده گوید که دم دگر بیایم همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را
  11. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از دست حسود چمنش
  12. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    نازک بدنی که می نگنجد در زیر قبا ,چو غنچه در پوست آن خرمن گل نه گل که باغ است نه باغ ارم ,که باغ مینوست
  13. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    دامن كشان همي شد، در شرب زر كشيده صد ماهرو ز رشكش، جيب قصب دريده
  14. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    تا دهان را به گفته وا ميكرد شور وحالي دگر به پا ميكرد اوهمان آفتاب تابان بود يا كه چشمان من خطا ميكرد مولوي هم اگر در آنجا بود دامن شمس را رها ميكرد
  15. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    در کار گلاب و گل, حکم ازلی این بود کاین شاهد بازاری , وین پرده نشین باشد
  16. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    دلربايي نه به آن است كه عاشق بكشند خواجه آن است كه باشد غم خدمتكارش اي كه بر كوچه معشوقه ما ميگذري بر حذر باش كه سر ميشكند ديوارش
  17. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    ديدنش فتنه ها به دل ميكرد صورتش ماه را خجل ميكرد گر كه ميديد روي او بي شك گل سرش را به زير گل ميكرد آفتابي كه در نگاهش بود چشم خورشيد را كسل ميكرد
  18. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب چه کنم که کس ندارم بلبل شده ام قفس ندارم خواهم بگریزم از زمانه اصلا ره پیش وپس ندارم
  19. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    ز من اکنون طمع صبر دل وهوش مدار کاین تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد
  20. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    روزي گفتم كسي چو من جان از بهر تو در خطر نينداخت گفتا كه نه تير چشم مستم صيد از تو ضعيفتر نينداخت
بالا