نتایح جستجو

  1. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    ما حریفان بزم رندانیم مست جام وصال جانانیم
  2. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    ديشب تورا به خوبي تشبيه ماه كردم تو خوبتر ز ماهي من اشتباه كردم دوشينه پيش رويت آيينه را نهادم روز سفيد خود را آخر سياه كردم
  3. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ,ولی افتاد مشکلها
  4. ب

    سوال

    تا اونجا که میدونم در چیلر های جذبی فقط از یک پمپ استفاده میشه نه از چند تا پمپ.
  5. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    و گر او به وعده گوید ,که دم دگر بیایم همه وعده مکر باشد,بفریبد او شما را
  6. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    یارم چو به ناز وعشوه بر خاست فریاد برآمد از چپ و راست
  7. ب

    کمک

    میتونی بیشتر توضیح بدی مشکلت چیه؟راهنمایی دوستان کافی بود؟
  8. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    تیغ بر آر از نیام ,زهر بیفکن به جام کز قبل ماقبول ,وز طرف ما رضاست
  9. ب

    آموزه های علی

    ...یا علی لعل عقیقی جز تو نیست هیچ درویشی حقیقی جز تو نیست لنگ لنگان طریقت را ببین مردم دور از حقیقت را ببین مست مینای ولایت نیستند سر خوش از جام ولایت نیستند...
  10. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    ترسم نرسی به کعبه , ای اعرابی این ره که تو میروی به ترکستان است
  11. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    یادت نمیآید که او ,میکرد روزی گفتگو میگفت پس دیگر مکن, اندیشه گلزار من
  12. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    دانی به چه ماند آب چشمم؟ سیماب که یکدمش سکون نیست در دهر وفا نبود هرگز یا بود و به بخت ما کنون نیست
  13. ب

    فال و طالع بینی

  14. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد
  15. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    من مست و تو دیوانه, مارا که برد خانه صد بار تو را گفتم, کم زن دو سه پیمانه اندرین شهر یکی کس را هوشیار نمیبینم هریک بتر از دیگر , شوریده و دیوانه
  16. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    مبهوت منم مانده و در بند حصاری در حسرت پرواز سرا پا هوس و آز
  17. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    تسلیم قضا شوم کزین قید کس را به خلاص رهنمون نیست صبر ار نکنم چه چاره سازم آرام دل از یکی فزون نیست
  18. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی روبهی دید بی دست وپای فرو مانده در لطف و صنع خدای
  19. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    نیست در لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
  20. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    دامن کشان همی شد, در شرب زر کشیده صد ماهرو ز رشکش, جیب قصب دریده از تاب آتش می ,بر گرد عارضش خوی چون قطره های شبنم, بر برگ گل چکیده لفظی فصیح وشیرین,قدی بلند وچابک رویی لطیف وزیبا,چشمی خوش وکشیده
بالا