نتایح جستجو

  1. ب

    translation.

    بسیار جالب بود.منتظر ادامه اش هستیم.
  2. ب

    انرژی هسته ای یا بمب هسته ای؟؟؟

    با سلام دوباره. تشعشعات اتمی بردشون واثراتشون خیلی بیشتر از بمبها ی دیگه از نظر بعد مسافت و قدرت نفوذ پذیری بر محیط اطرافه.نه تنها بر آدم بلکه بر طبیعت اثرات ژنتیکی دراز مدت داره مانند درخت وآب وهوا. اثرات تشعشعات نیروگاه چرنوبیل رو هنوز فاش نکردن و نباید هم فاش کنن.در همین جنگ عراق که شما...
  3. ب

    انرژی هسته ای یا بمب هسته ای؟؟؟

    با سلام دوباره عنوان این تاپیک در مورد بمب اتمی وهسته ای بود نه انرژی هسته ای.کسی منکر پیشرفت انرژی هسته ای نیست.من مخالفتی با پیشرفت هسته ای ندارم منتها سیاستی که ایران پیش گرفته برای دستیابی به بمب اتمه نه برای انرژی هسته ای. کسی نگفته انرژی هسته ای رو کنار بزاریم خیلی هم خوبه که به انرژی هسته...
  4. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست تا دم از شام سر زلف تو هر جانزنند با صبا گفت وشنیدم سحری نیست که نیست
  5. ب

    انرژی هسته ای یا بمب هسته ای؟؟؟

    با سلام دوباره اون زمانی که یه کشوری از بمب اتم بخواد استفاده کنه گذشته.مگه الان که امریکا و اسراییل بمب اتم دارن برعلیه ایران یا فلسطین استفاده کردن؟شوروی هم همینطور.اگه میتونستن تا حالا استفاده کرده بودن.الان خودشون هم موندن که چکار کنن.الان پاکستان وهندوستان هر دوتاشون بمب اتم دارن وبیخ گوش...
  6. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    تا کی کشم عتیبت زان چشم دلفریبت روزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده
  7. ب

    انرژی هسته ای یا بمب هسته ای؟؟؟

    منفی- منفی- با سلام به نظر من اینکه ما میتونیم با انرزی هسته ای ویا بمب هسته ای از خودمون دفاع کنیم ویا توانایی های خودمون رو بالا ببریم اشتباهه چون خیلی از کشور های پیشرفته اروپایی و آسیایی مثل کره چنوبی وژاپن و ... بدون داشتن بمب اتم و انرژی هسته ای پیشرفت جهانی داشتن و حرف اول رو در اقتصاد...
  8. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    میان جمع می کشان تمام عمر خود عیان ز شور عشق دلستان شراب در سبو کنم
  9. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    زمن اکنون طمع صبرو دل وهوش مدار کاین تحمل که تو دیدی همه برباد آمد
  10. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    نور حق را میتواند دید در دیر و حرم آنکه با خلق خدا کارش نکوکرداری است
  11. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    تلخ است دهان عیشم از صبر ای تنگ شکر بیار قندی ای سرو به قامتش چه مانی؟ زیباست ولی نه هر بلندی
  12. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    تا دهان را به گفته وا میکرد شور وحالی دگر به پا میکرد او همان آفتاب تابان بود یا که چشمان من خطا میکرد مولوی هم اگر در آنجا بود دامن شمس را رها میکرد
  13. ب

    خلوتی با خدا

    خداوندا اگر باید هنوزم به راه وصل تو عمری بسوزم به مژگان سوزن وبا تاری از دل به پیرهن جامه عشق تو دوزم
  14. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    ای که بر کوچه معشوقه ما میگذری برحذر باش که سر میشکند دیوارش
  15. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    دردنوشان را صلا زن نوبت میخواری است خواب غفلت را رها کن موسم بیداری است
  16. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    نیست تنها انس وجن شادان که در سودای عشق مهر ومه هر یک جدا در کار مشعلداری است
  17. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    یار با تو جمال ننماید تا تو را از تو بی خبر نکند
  18. ب

    مشاعرۀ سنّتی

    دانی به چه ماند آب چشمم؟ سیماب که یکدمش سکون نیست در دهر وفا نبود هر گز یا بود و به بخت ما کنون نیست
بالا